شجد است که سرمای سخت باشد. (برهان). سرمای سخت. (اوبهی). شجد. (فرهنگ جهانگیری). سرمای سخت. (انجمن آرا) : از دوری تو دیر شدم ای صنم آگاه چون قصد تو کردم شجلیزم زد بر راه. (لغت فرس اسدی). و رجوع به شجد شود
شجد است که سرمای سخت باشد. (برهان). سرمای سخت. (اوبهی). شجد. (فرهنگ جهانگیری). سرمای سخت. (انجمن آرا) : از دوری تو دیر شدم ای صنم آگاه چون قصد تو کردم شجلیزم زد بر راه. (لغت فرس اسدی). و رجوع به شجد شود
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)