- جلیز
- کمند مقود، مفسد غماز
معنی جلیز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوردیدن، برکندن، تیز رفتن
سرمای سخت
روا، پسندیده، شایسته
سفره بزرگ
جفتک جفته لگد پرانیدن ستور با دو پای از عقب، جست جستن، رم رمیدن
کشتزار خربزه و هندوانه و خیار را گویند
روا، مشروع، حلال، مباح
نان ور نیامده
بزرگوار، بزرگ قدر، نامی از نامهای خدایتعالی
ظالم و ستمکار
همنشین، مجالس
نیرومند، بردبار، قوی
کمند مقود، مفسد غمار، برگزیده منتخب
چل غوزه چیزی باشد چون پسته، تهمتن دلاور فندق
کمند مقود. 2 مفسد غماز
روشن استوار درست مونث جلی، حقیقت امر خبر یقینی
اسباب و کالا جهت عروس
جهیزیه، برای مثال ور دوست دست می دهدت هیچ گو مباش / خوش تر بود عروس نکوروی بی جهیز (سعدی۲ - ۴۶۱)
اسب چابک و تندرو
اسب چابک و تندرو
بزرگوار، کلان سال و محترم
هم نشین، هم نشست، هم زانو، همدم
رشته، کمند، مفسد، غماز، برگزیده
جفته، جفتک، لگد، جست و خیز چهارپایان
جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک، جفته و لگد
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
مقابل خفیّه، واضح، آشکار، خبر مسلّم، حقیقت امر
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
کشتزاری که در آن خربزه، هندوانه، خیار و مانند آن می کارند
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
لعاب دهان بچه، لعاب
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)
جفتک زدن چهارپا، جفتک
جفتک، جفته، لگد، جست و خیز، رم، رمیدن
کشتزار خربزه، هندوانه و خیار و مانند آن