جدول جو
جدول جو

معنی جلید - جستجوی لغت در جدول جو

جلید
چابک، چالاک
یخ
تصویری از جلید
تصویر جلید
فرهنگ فارسی عمید
جلید
نیرومند، بردبار، قوی
تصویری از جلید
تصویر جلید
فرهنگ لغت هوشیار
جلید((جَ))
یخ، شبنم
تصویری از جلید
تصویر جلید
فرهنگ فارسی معین
جلید((جَ))
چالاک، چابک
تصویری از جلید
تصویر جلید
فرهنگ فارسی معین
جلید
جلد، چالاک، چست، زرنگ، چابک سوار، زورمند، قوی، نیرومند، بشک، ژاله، شبنم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنید
تصویر جنید
(پسرانه)
نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جلیل
تصویر جلیل
(پسرانه)
بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولید
تصویر ولید
مولود، کودک، نوزاد، بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلیل
تصویر جلیل
بزرگوار، کلان سال و محترم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرید
تصویر جرید
نیزۀ کوتاه، یکه و تنها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلید
تصویر بلید
کندذهن، کودن، کم هوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلید
تصویر تلید
قدیمی، مربوط به قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجلید
تصویر تجلید
جلد کردن کتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
پوست باز کردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). پوست وا کردن اشتر. (زوزنی). پوست باز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : جلد الجزور، کما یقال سلخ الشاه و قل ما یقال سلخ الجزور. (منتهی الارب) ، پوست پوشانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) ، کتاب را پشت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه). کتاب را جلد کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلیه
تصویر جلیه
روشن استوار درست مونث جلی، حقیقت امر خبر یقینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلمد
تصویر جلمد
مرد سخت و قوی
فرهنگ لغت هوشیار
شکول پوستی چستی چالاکی، سرعت شتاب عجله. منسوب به جلد پوستی امراض جلدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلید
تصویر پلید
ناپاک، شوخ، نجس، خبیث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرید
تصویر جرید
شاخ خرما، تک تنها تنها تنهارو منفرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهید
تصویر جهید
کوشش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلید
تصویر تلید
دارایی دیرینه، دارایی رخنیک (رخن ارث)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیز
تصویر جلیز
کمند مقود، مفسد غماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلود
تصویر جلود
جمع جلد، پوست ها جمع جلد پوستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیس
تصویر جلیس
همنشین، مجالس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیف
تصویر جلیف
ظالم و ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیل
تصویر جلیل
بزرگوار، بزرگ قدر، نامی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلید
تصویر بلید
کند خاطر، کاهل و کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلید
تصویر تجلید
پوست باز کردن اشتر جلد کردن جلد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدید
تصویر جدید
نو و تازه هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلید
تصویر تجلید
جلد کردن (کتاب و مانند آن)، پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلید
تصویر پلید
اکبیری، خبیث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلاد
تصویر جلاد
دژخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدید
تصویر جدید
تازه، نو، نوین، نوباوه
فرهنگ واژه فارسی سره
جلد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد