واحد شمارش برخی چیزهایی که به صورت دوتایی کاربرد دارد مثلاً یک جفت جوراب، دو عدد از چیزی یا کسی، مقابل طاق، زوج، زن یا شوهر، همسر، دو حیوان نر و ماده که با یکدیگر جفت گیری می کنند، همانند، نظیر، کنایه از دو چیز برابر و مانند هم مثلاً دوقلوها جفت هم بودند، در علم زیست شناسی عضو عروقی و اسفنجی که در دوران آبستنی داخل رحم پستانداران تشکیل می شود و توسط بند ناف به جنین اتصال دارد و اکسیژن و مواد غذایی به جنین می رساند و مواد دفعی جنین را دفع می کند، در زایمان های عادی در حدود یک ساعت بعد از تولد نوزاد خارج می شود، کامیون ده چرخ، دو گاو که برای شخم زدن پهلوی هم می بندند، برای مثال جفت ببردند و زمین ماند خام / هیچ ندارد جز خار و گیا (مولوی۲ - ۶۴) همراه، همدم، برای مثال من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی - ۵) جفت شدن: به هم پیوستن، با هم برابر شدن مانند هم شدن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن جفت کردن: دو چیز را با هم برابر ساختن مانند هم کردن، به هم پیوند دادن، دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفت گیری
واحد شمارش برخی چیزهایی که به صورت دوتایی کاربرد دارد مثلاً یک جفت جوراب، دو عدد از چیزی یا کسی، مقابلِ طاق، زوج، زن یا شوهر، همسر، دو حیوان نر و ماده که با یکدیگر جفت گیری می کنند، همانند، نظیر، کنایه از دو چیز برابر و مانند هم مثلاً دوقلوها جفت هم بودند، در علم زیست شناسی عضو عروقی و اسفنجی که در دوران آبستنی داخل رحم پستانداران تشکیل می شود و توسط بند ناف به جنین اتصال دارد و اکسیژن و مواد غذایی به جنین می رساند و مواد دفعی جنین را دفع می کند، در زایمان های عادی در حدود یک ساعت بعد از تولد نوزاد خارج می شود، کامیون ده چرخ، دو گاو که برای شخم زدن پهلوی هم می بندند، برای مِثال جفت ببردند و زمین ماند خام / هیچ ندارد جز خار و گیا (مولوی۲ - ۶۴) همراه، همدم، برای مِثال من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوشحالان شدم (مولوی - ۵) جفت شدن: به هم پیوستن، با هم برابر شدن مانند هم شدن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن جفت کردن: دو چیز را با هم برابر ساختن مانند هم کردن، به هم پیوند دادن، دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفت گیری
جفتک، لگدی که حیوان چهارپا با هر دو پای خود می اندازد، نوعی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند و از جایی به جای دیگر بپرند، برای مثال جفت و طاق سپهر درشکند / جفته ای کآن تکاور اندازد (خاقانی - ۱۲۶)
جفتک، لگدی که حیوان چهارپا با هر دو پای خود می اندازد، نوعی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند و از جایی به جای دیگر بپرند، برای مِثال جفت و طاق سپهر درشکند / جفته ای کآن تکاور اندازد (خاقانی - ۱۲۶)
لگدی که حیوان چهارپا با هر دو پای خود می اندازد، نوعی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند و از جایی به جای دیگر بپرند جفتک انداختن (پراندن): لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، کنایه از سرکشی، گستاخی جفتک زدن: لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، پریدن از جایی به جای دیگر درحالی که هر دو پا را به هم جفت کرده باشند، جهیدن با هر دو پا
لگدی که حیوان چهارپا با هر دو پای خود می اندازد، نوعی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند و از جایی به جای دیگر بپرند جفتک انداختن (پراندن): لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، کنایه از سرکشی، گستاخی جفتک زدن: لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، پریدن از جایی به جای دیگر درحالی که هر دو پا را به هم جفت کرده باشند، جهیدن با هر دو پا
از لغات مجعولۀ دساتیر، مرکب از ا نفی + جفت که بمعنی طاق گرفته شده. رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود و بر اساسی نیست، شترمرغ که از هرچیز برمد. (منتهی الارب). آن شترمرغ که از هرچیز بهراسد. (مهذب الاسماء) ، کمانی که تیرش دور رود، زن کلان سال، سریع. (منتهی الارب)
از لغات مجعولۀ دساتیر، مرکب از اَ نفی + جفت که بمعنی طاق گرفته شده. رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود و بر اساسی نیست، شترمرغ که از هرچیز برمد. (منتهی الارب). آن شترمرغ که از هرچیز بهراسد. (مهذب الاسماء) ، کمانی که تیرش دور رود، زن کلان سال، سریع. (منتهی الارب)
لگدی که حیوان چهار پا با هر دو پای خود بیندازد و بمهنی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند لگد حیوانات جفته، نوعی پرش که عبارتست از جفت کردن هر دو پا با هم و پریدن، مرغی که نر و ماده آن هر کدام یک بال دارند و بجای بال دیگر نر را قلابی و ماده را حلقه ایست از استخوان و چون پرواز کنند نرقلاب را بر حلقه ماده اندازد و با هم پرواز نمایند و چون بدانه خوردن مشغول گردند از یکدیگر جدا شوند و نزدیک بهم چرا کنند و آنها را بعربی (لاینفک) گویند
لگدی که حیوان چهار پا با هر دو پای خود بیندازد و بمهنی پرش که هر دو پا را با هم جفت کنند لگد حیوانات جفته، نوعی پرش که عبارتست از جفت کردن هر دو پا با هم و پریدن، مرغی که نر و ماده آن هر کدام یک بال دارند و بجای بال دیگر نر را قلابی و ماده را حلقه ایست از استخوان و چون پرواز کنند نرقلاب را بر حلقه ماده اندازد و با هم پرواز نمایند و چون بدانه خوردن مشغول گردند از یکدیگر جدا شوند و نزدیک بهم چرا کنند و آنها را بعربی (لاینفک) گویند