- جفال
- کف شیر، پشت انبوه
معنی جفال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گروزه گروه مردم، دسته مرغان گروه مردم جماعت، دسته مرغان. توضیح همین کلمه است که بصورت (چقاله) و (چغاله) تحریف شده
پرانیدن، تیز وزیدن باد، شتافتن شتاباندن، جمع جفل، سرگین های پیل
کشمکش
زیبایی
شکوه
سنگ زیرین آسیا
جمع جبل، کوه ها جمع جبل کوهها
زهر کشنده
چکاوک
ورز مهستی ستر گش بر زناکی بزرگی بزرگواری عظمت، شکوه. بزرگ، معظم چیزی، قوت، شوکت، جاه
جمع جذل، ریشه های درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
خصومت کردن با کسی، پیکار
جمع جفنه، کاسه های بزرگ، شاخ های رز
خشک شدن
فخر کننده، متکبر
بیهوده، باطل، خاشاک رود آورد، بر زمین زدن، سرگردانی، آزار دلازاری، ستم -1 آزردن جور کردن، ستم کردن، بیوفایی کردن، بیمهری کردن، جور ظلم، بیوفایی بیمهری. -1 بر زمین زدن، انداختن، کفک انداختن دیگ، بیرون دادن، زر و نقره و مانند آن، خاشاک رودآورد
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
جمع جزل، هیزم ها هیمه ها
گردنده، بسیار جولان کننده
جاهلان، نادانان
فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
شتردار، شتربان، ساربان
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
جبل ها، کوهها، جمع واژۀ جبل
جمل ها، شتران، جمع واژۀ جمل
بسیار جولان کننده، بسیار گردش کننده
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایگی و پستی
خشک شدن، خشکیدن، از میان رفتن آب و رطوبت چیزی، خشک شدن