- جغر
- قورباغه، وزغ
معنی جغر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جفا، ستم
مکند
رود خشک که سیلاب از آن قطع شده و جای جای آب ایستاده باشد
دندانهای جلو دهان
همسایه، جاری، چراغهای بلورین، چلچراغ
سوراخ جانور
پارسی تازی گشته چتر
کسی را بزور بکاری واداشتن
کبد
گرد و خاک، حاجتمند شدن، غضبناک کردن
علمی است که در آن بحث می شود از حرف، از آن حیث که بنا مستقل بدلالت است و آنرا علم حروف نیز نامند و علم تکسیر هم میگویند
بن آسال (اصل)، ریشه زبانزدی در دانش همار (حساب) بن پایه ریشه، سیم جلب که بپادشاه دهند، عددی که در نفس خود ضرب شود (حاصل ضرب در مجذور گویند) مثلا عدد سه جذر عدد نه است و عدد چهار جذر شانزده و نه و شانزده مجذور سه و چهار. یا جذر اصم. جذر هر عددی که چون آنرا مجذور فرض کنند برای آن جذر سالم پیدا نشود چنانکه عدد ده که جذر تقریبی دارد نه حقیقی
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
تاج، افسر
قلیه جگر گوسفند که در روغن تف دهند
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
گرد آمدن
پل که برای رودها بکار میرود پل چوبین پل چوبین دلیر و بلند بالا دلیر و بلند بالا
سر بریدن حیوان پائین رفتن آب دریا و کم شدن آب پائین رفتن آب دریا و کم شدن آب
ستم کردن در حکم، میل کردن از راستی در راه، از راه منحرف شدن، کنار رفتن مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب مثل، شبیه، منظم، مرتب، ناجور، نا مرتب
نوعی پوست دباغی شده نرم و بمعنی صدای زیر و نازک
آشکار گردیدن
التفات نمودن و پرسیدن احوال کسی، التفات نمودن
ممرز
خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیراندازد
لنگ هوا کردن: در گای، بیرون راندن، تهی ماندن، کاهش، پراکندن
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
به زور به کاری وا داشتن، در ریاضیات بخش گسترده و مهمی در علوم ریاضی که در آن حروف و علامات به جای اعداد به کار می رود و در حساب فرمول های ساده و آسان به دست می دهد. با به کار بردن حروف و علامات بسیاری از مجهولات را استخراج می کنند و مجهولات عددیه را با زیاد و کم کردن اعداد در مبادی مطلوب به دست می آورند، مقابل اختیار و تفویض، در فلسفه اختیار، بستن استخوان شکسته و ترمیم آن، کنایه از بهبود بخشیدن، اصلاح، برای مثال به روزگاری سلامت شکستگان دریاب / که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند (سعدی - ۹۳)
جذر، شتر مادۀ چهارساله
پوست پینه بسته، چغل، شغر،
ویژگی هر چیز سفت و سخت مانند گوشت نپخته که زیر دندان جویده نشود،
در علم زیست شناسی گیاهی سفید و بوته مانند شبیه جارو
چغر شدن: سفت و سخت شدن
چغر گشتن: سفت و سخت شدن، چغر شدن،برای مثال چون چغر گشت بناگوش چو سیسنبر تو / چند نازی پس این پیرزن زشت چغاز (ناصرخسرو - ۱۱۱)
ویژگی هر چیز سفت و سخت مانند گوشت نپخته که زیر دندان جویده نشود،
در علم زیست شناسی گیاهی سفید و بوته مانند شبیه جارو
چغر شدن: سفت و سخت شدن
چغر گشتن: سفت و سخت شدن، چغر شدن،
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، پول، قنطره
هر یک از دندان های جلو دهان، مرز، سرحد
یمن، شگون، فال نیک، خیر و برکت، عزم سفر