- جعه
- آبجو
معنی جعه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جواب مکتوب
پاره ای از هماهنگ آوری
جمع شجاع، بمعنی دلیر
جستجوی آب و علف، جستجوی چراگاه
یک بار بر پهلو خفتن، سست رایی سست اندیشی سستی سست رایی سست اندیشی، افتادگی فروتنی
دردمندی
نجعه در فارسی گیاه جستن، جست و جوی آب و گیاه، خوراک دلپذیر گیاه جستن خواستن گیاه در جای آن، جستجوی آب وعلف، خوراک مطلوب: ... وتانه بس دیر لهنه کلاب ونجعه ذئاب خواهندشد
آدینه
برساخت، روسازی
بسته
دروازه، بازار، بازار سرد، پستو شغاهخانه سکینه راحت خفض عیش، سکون نفس در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بودن (اخلاق ناصری 77)
مقام، مکان، شوکت
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بتن کنند
ترکی کلکی
گروه، بیشمار
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
باقیمانده و بریدگی
تاج، افسر
ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد
بره های ماده، گل اربه از گیاهان کرمکش از داروها مریم نخودی کوهی
موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه
تیردان، صندوق کوچک از مقوا یا چوب یا غیره
کیپوت سازی، واژگون کردن
پیمان روغن
سبد و بمعنی گره ریسمان
هفتمین روز هفته
اندک از زمال
هیئت کشیدن کوزه بزرگ دسته دار دلیری
یکبار آشامیدن
مرداب پارگین، آب بو گرفته
سپر
چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند