- جشه
- پیمان روغن
معنی جشه - جستجوی لغت در جدول جو
- جشه
- آستین پیراهن، قبا و امثال آن،
برای مثال چون جشه فشانی ای پسر در کویم / خاک قدمت چو مشک در دیده زنم (رودکی - ۵۱۶)
- جشه
- تشه، پیمانۀ روغن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیزش بر خاستگی
اشق
مقام، مکان، شوکت
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بتن کنند
ترکی کلکی
گروه، بیشمار
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
تاج، افسر
آبجو
شادی و عیش و کامرانی، عید، بزم، سور، مهمانی، ضیافت
سنگینی، رنج، فربهی سینه، جمع جشم، فربهان
حریص، آزمند
سینه درد، سرفه خشک
آروغ، به جنبش در آمدن دریا
سبد و بمعنی گره ریسمان
هیئت کشیدن کوزه بزرگ دسته دار دلیری
مرداب پارگین، آب بو گرفته
سپر
چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند
طرف و جانب، کرانه
زاریدن، آماده بگریستن جهیدن، پرش جهیدن، پرش
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
نوعی از حشرات که نیش آن ناقل بعضی از بیماری ها است
شش روز بعد از عید رمضان که روزه داشتن در آن شش روز سنت است
شکستگی درسر و روی زخم سر سرشکستگی جراحت سر، جمع شجاج
جماعت انبوه از مردمان
افزایش حرارت بدن و سرعت نبض، تب
کوزۀ سفالی بزرگ و دسته دار، سبو
دام، تله
دام، تله
شیئی زینتی به شکل سرو خمیده، گل وبته، خورشید، ماه و امثال آنکه به کلاه و تاج می زدند، تصویری به شکل سرو خمیده