- جشن
- عید
معنی جشن - جستجوی لغت در جدول جو
- جشن
- شادی و عیش و کامرانی، عید، بزم، سور، مهمانی، ضیافت
- جشن
- افزایش حرارت بدن و سرعت نبض، تب
- جشن ((جَ شَ))
- تب، بالا رفتن دمای بدن
- جشن ((جَ))
- مجلس شادی و شادمانی، مهمانی، سور و سرور
- جشن
- مراسم توام با شادی و مهمانی برای یک امر مسرت انگیز مثلاً جشن عروسی، عید،
برای مثال به سالی اندر هموار پنج جشن بود / دو رسم دین عرابی، سه رسم ملک عجم ، شادی، خوشی، سرور(عنصری - ۲۰۴)
- جشن
- Celebration, Festival
- جشن
- празднование , фестиваль
- جشن
- Feier, Festival
- جشن
- святкування , фестиваль
- جشن
- świętowanie, festiwal
- جشن
- 庆祝 , 节日
- جشن
- celebração, festival
- جشن
- celebrazione, festival
- جشن
- celebración, festival
- جشن
- célébration, festival
- جشن
- viering, festival
- جشن
- การเฉลิมฉลอง , เทศกาล
- جشن
- perayaan, festival
- جشن
- احتفالٌ , معرضٌ
- جشن
- उत्सव , महोत्सव
- جشن
- חגיגה , פסטיבל
- جشن
- 祝賀 , 祭り
- جشن
- 축하 , 축제
- جشن
- kutlama, festival
- جشن
- sherehe
- جشن
- উদযাপন , উৎসব
- جشن
- جشن , عید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جشن همگانی جهت نمایش دادن آثار هنری
جشن عروسی و جشن زناشوئی
زاج سور زاد جشن
جای جشن، مجلس جشن، جایی که در آن جشن بگیرند
مراسمی همگانی برای نمایش آثار هنری، بزرگداشت یک واقعه، ادای احترام به یک شخص و امثال آن، فستیوال
جشنی (معمولاً) فرهنگی که در فاصله های زمانی معین برگزار می شود
Celebrator