- جزور
- شتر شتر
معنی جزور - جستجوی لغت در جدول جو
- جزور ((جَ))
- شتر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشته شده، شتر یا گوسپند کشته شده
گستاخ، بی باک، دلیر
پارسی تازی شده، جمع بزر، برزها جمع تخمها تخمهای سبزی
آزمند حریص آزمند حریص طماع
قلیه جگر گوسفند که در روغن تف دهند
دلیری کردن، دلیری نمودن
جمع جذر، آسال ها، ریشه ها جمع جذر
فریزیده بریده موی
دفترچه، کتابچه
ناشکیبا ایزگر -1 ناشکیبایی کردن بی تابی کردن، ناشکیبایی بی تابی. ناشکیبا جزع کننده
دنبه برشته کرده
وقت درو و فریز
خار پشت
مرد دلاور
کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مثال چو داننده مردم بود آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲) برای مثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند درد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
شجاع، دلیر، بی باک، گستاخ
بذرها، دانه ها، تخمها، جمع واژۀ بزر
تزویر کننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز
ساختگی، دروغی، غذای مخصوص بیمار، مزوّره
یک دسته کاغذ نوشته شده یا چاپ شده، کتابچه، دفترچه
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
دروغگو، تزویر کننده
چاه عمیق