جدول جو
جدول جو

معنی جزوبز - جستجوی لغت در جدول جو

جزوبز
بریان کردن، صدای سرخ کردن چیزی در روغن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَزْ زُ بَزز)
کنایه از لباس خوب و سر و سامان مرتب:
ببازارگانی برفتن ز جز
یکی کاروان دارم از خزوبز.
فردوسی.
در میان خزوبز مر خاک را پنهان که کرد
جز تو کز خاکی سرشته خفته در خزوبزی.
ناصرخسرو.
آزر بتگر تویی کز خزوبز
تنت چون بت پر ز نقش و آزر است.
ناصرخسرو.
تو در خزوبز بزیر طارم
خویشانت برهنه و پریشان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا