جدول جو
جدول جو

معنی جزغالی - جستجوی لغت در جدول جو

جزغالی
قلقلک، محرف گزلاقی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دزغاله
تصویر دزغاله
دیوار دور شهر یا قلعه، بارو، حصار، سنگر، جان پناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
کسی که داد و فریاد، آشوب و جنجال برپا کند، آشوبگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزغاله
تصویر جزغاله
هر چیز کاملاًسوخته، جزغ، جزدر، جزدره، جزدو، جزر، جز، چزده، چزدره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزغاله
تصویر بزغاله
بچۀ بز، بز کوچک، بزک، چپش، بزیچه، بزبچّه
بز کوهی
فرهنگ فارسی عمید
(زُ)
انگشت فروش. انگشت گر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
دهی از دهستان کوهک شهرستان جهرم است که 423 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادغالی
تصویر ادغالی
پیچمالی: گروهی بوده اند راهزن که دستارآشفته بر سر می پیچدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جز غال
تصویر جز غال
دنبه برشته کرده جز درجز دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
کسی که جنجال بر پا کند آنکه داد و فریاد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزغاله
تصویر بزغاله
بچه بز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزغاله
تصویر جزغاله
دنبه برشته شده، هر چیز بسیار برشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاخالی
تصویر جاخالی
جایی که در آن چیزی یا کسی نباشد، قسمت سفید و بدون نوشته ای از کاغذ که هنگام حذف حرف یا کلمه یا عبارتی معمولاً نقطه چین نشان داده می شود، هدیه ای که بعد از رفتن کسی به مسافرت یا رفتن دختر به خانه بخت برای خانواده اش می برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزغاله
تصویر بزغاله
((بُ لِ))
بچه بز، بز خردسال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزغال
تصویر جزغال
((جِ))
دنبه برشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزغاله
تصویر جزغاله
((جِ ل))
دنبه برشته شده، هرچیز برشته شده، جزدر، جزدره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
کسی که جنجال برپا کند، آن که داد و فریاد کند، پرسر و صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
Controversial, Controversially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
controversé, de manière controversée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زغالی، زغال فروش
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی برشته شده، بسیار سوخته، گیاه چسبک از تیره ی گندمیان
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گردو بازی، جایی که پر از گیاه گردو باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
سوختن چیزی به طور کامل، دنبه ای که آب شود و قسمت های گوشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
спорный , спорно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
kontrovers
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
суперечливий , суперечливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
kontrowersyjny, kontrowersyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
有争议的 , 有争议地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
controverso, controversamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
controverso, in modo controverso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
controvertido, de manera controvertida
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
controversieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
ถกเถียง , อย่างขัดแย้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
kontroversial, secara kontroversial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جنجالی
تصویر جنجالی
विवादास्पद , विवादास्पद रूप से
دیکشنری فارسی به هندی