- جزدر
- دنبه برشته کرده
معنی جزدر - جستجوی لغت در جدول جو
- جزدر ((جَ دَ))
- جزدره، دنبه برشته کرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دنبه برشته کرده
کوتوله کوته بالا
جامه، پوشاک
فریزیده بریده موی
شتر شتر
وقت درو و فریز
جامه، رخت، پوشیدنی، پوشاک
سلاحی شبیه شمشیر، کتاره، قداره
درخور، سزاوار، شایستۀ، برای مثال زنهار دهد خصم قوی را چو ظفر یافت / هر چند نباشد بر او ازدر زنهار (فرخی - ۸۹) ، شایسته، سزاوار، برای مثال خدای داند کآنجا چه مایه مردم بود / همه در آرزوی جنگ و جنگ را ازدر (فرخی - ۷۱)
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
بازگشتن
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
سر بریدن حیوان پائین رفتن آب دریا و کم شدن آب پائین رفتن آب دریا و کم شدن آب
جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
جذر، شتر مادۀ چهارساله
جیرجیرک، زنجره، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، چزد، زانه، زلّه
پایین رفتن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ ماه یا خورشید
جزرومد: پایین رفتن و بالا آمدن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید و ماه
جزرومد: پایین رفتن و بالا آمدن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید و ماه
حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند، سوسک، زنجره،، چزد