- جزال
- جمع جزل، هیزم ها هیمه ها
معنی جزال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزرگ شدن، تمام شدن، محکم شدن
محکمی و استواری و خوبی و بزرگی و تمام شدن
فصاحت و روانی سخن و محکم بودن الفاظ آن،
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان،
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، ثبوت
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان،
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، ثبوت
استوار بودن، استواری، محکم بودن الفاظ
کشمکش
زیبایی
شکوه
دیرینگیها
جمع ازل، دیرینگی ها، جمع ازل ازلها دیرینگیها
کبوتر باز
جمع جبل، کوه ها جمع جبل کوهها
زهر کشنده
چکاوک
ورز مهستی ستر گش بر زناکی بزرگی بزرگواری عظمت، شکوه. بزرگ، معظم چیزی، قوت، شوکت، جاه
جمع جذل، ریشه های درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
خصومت کردن با کسی، پیکار
کف شیر، پشت انبوه
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
عظیم، استوار
جمع جزیل، بسیارها، استوارها
غیر او، باستثنای او
ماهی گیر، صیاد
نا شکیبا و زاری کننده
وقت درو و فریز
پاداش، سزا، عوض نیکی یا بدی، بخشیدن، یافتن، سزا کیفر پاداش دانسته که در پارسی کیفر با پاداش برابر نیست پاداش پاسخ کار نیک است و کیفر پاسخ کاربد شیان پاد افراه پاد افراس، جمع جزیه، پارسی تازی گشته گزیت ها -1 مکافات سزای عمل کسی را دادن، پاداش پاداشن پاداشت، کیفر پادافره. یا جزاء (جزای) سیئه. پاداش بدی
گردنده، بسیار جولان کننده
جاهلان، نادانان
شتردار، شتربان، ساربان
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
جبل ها، کوهها، جمع واژۀ جبل