- جرعبه
- نیکو آب خوردن
معنی جرعبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوراب ساق کوتاه
بسته
تیردان، صندوق کوچک از مقوا یا چوب یا غیره
یکبار آشامیدن
ظرفی صندوق مانند که از مقوا، چوب، پلاستیک و امثال آن ساخته می شود، تیردان، ترکش
در موسیقی نوعی آلت موسیقی،برای مثال چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد - ۴۶۸)
در موسیقی نوعی آلت موسیقی،
((جَ بِ))
فرهنگ فارسی معین
تیردان، صندوقچه، هر چیز قوطی مانند، سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط، تقسیم قاب سرپوشیده ای برای ان
مقداری از آب یا مایع دیگر که در یک دفعه آشامیدن به گلو وارد می شود، قلپ، کنایه از شراب، برای مثال برخیز ساقیا به کرم جرعه ای بریز / بر عاشقان غم زده زآن جام غم زدا (جامی - ۳)