- جدلی
- ستیزه جو، کبوتر گران پرواز کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد جنگی، کسی که اهل جدل و بحث و مناظره باشد
معنی جدلی - جستجوی لغت در جدول جو
- جدلی
- کسی که مایل و راغب به جنگ وجدل و خصومت باشد، آنکه در هر امری به بحث وجدل و مناظره بپردازد
- جدلی
- Disputatious
- جدلی
- спорящий
- جدلی
- streitsüchtig
- جدلی
- суперечливий
- جدلی
- kłótliwy
- جدلی
- disputador
- جدلی
- litigioso
- جدلی
- disputador
- جدلی
- disputant
- جدلی
- ruziezoekend
- جدلی
- ชอบโต้แย้ง
- جدلی
- suka berdebat
- جدلی
- جادلٌ
- جدلی
- विवादप्रिय
- جدلی
- שנוי במחלוקת
- جدلی
- 口論好きな
- جدلی
- tartışmacı
- جدلی
- mwenye vita
- جدلی
- বিতর্কিত
- جدلی
- جھگڑالو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساختگی، برساخته، دروغین
خوش ظاهر وبد باطن، چیزی که جنسش بد باشد
جلا دهنده، زداینده زنگ
سرشتی نهادی کوهی پژمی طبیعی ذاتی اصلی فطری
افسار چرمی، ریسمان چرمی دوال، بر آویز (حمایل)
بخشش، سود، باران 3 بخشش عطا، سود. - باران عام باران بسیار و بیحد
مرض آبله
ساختگی ساختگی: شجره نسب جعلی
شکول پوستی چستی چالاکی، سرعت شتاب عجله. منسوب به جلد پوستی امراض جلدی
در آویختن فرو هشته شدن فروتنی فرو آویختن در آویختن فرو هشته شدن، نزدیک شدن