جدول جو
جدول جو

معنی جدار - جستجوی لغت در جدول جو

جدار
دیوار، آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند
تصویری از جدار
تصویر جدار
فرهنگ فارسی عمید
جدار
دیوار، حائط
تصویری از جدار
تصویر جدار
فرهنگ لغت هوشیار
جدار
((جِ))
دیوار
تصویری از جدار
تصویر جدار
فرهنگ فارسی معین
جدار
پوسته
تصویری از جدار
تصویر جدار
فرهنگ واژه فارسی سره
جدار
پوسته، قشر، دیواره، دیوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جبار
تصویر جبار
(پسرانه)
دارای سلطه و قدرت، نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جداره
تصویر جداره
دیواره، دیوارمانند مانند دیوار، هر چیزی که شبیه دیوار باشد
فرهنگ فارسی عمید
(شِ خوا / خا)
اجدر الشجر، برآمد بر آن مانند نخود. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عامر الاجدار، پدر قبیله ای است چون جدره (غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق) داشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه در زراعت نصب کنند برای دور کردن درندگان و پرندگان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ جدر و جدر
لغت نامه دهخدا
تصویری از جبار
تصویر جبار
سرکش، گردنکش و نام باری تعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیر
تصویر جدیر
سزاوار، لایق
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته زدوار ماه پروین، پرپین بیخی است گیاهی و دارویی زر نباد. توضیح دربعضی کتب جدوار برای گونه ای از تاج الملوک که تاج الملوک زرد رومی نامیده میشود نیز ذکر شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدار
تصویر سدار
پرده چادر از ریشه لاتینی کنار فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدار
تصویر بدار
پیشی گرفتن شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدال
تصویر جدال
خصومت کردن با کسی، پیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداع
تصویر جداع
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداد
تصویر جداد
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداء
تصویر جداء
سود، توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادار
تصویر جادار
فراخ وسیع: (اطاق جادار)، رفی که چیز بسیار بتوان درآن جا داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوار
تصویر جوار
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرار
تصویر جرار
بسوی خود کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزار
تصویر جزار
وقت درو و فریز
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته جاندار نگهبان سربازی که مامورحفاظت فرمانده قشون حاکم و جز آنانست نگهبان، جمع جنادره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهار
تصویر جهار
آشکار کردن، بلند کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجدار
تصویر اجدار
جمع جدر، گره های گوشتی ها، زگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداری
تصویر جداری
دو شاخ جانوران، آهیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیار
تصویر جیار
آهک افروخته، آتش دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمار
تصویر جمار
جماعت سنگریزه ها سنگریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداگر
تصویر جداگر
خط فاصله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوار
تصویر جوار
همسایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبار
تصویر جبار
ستمکار، ستمگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدال
تصویر جدال
کشمکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جداسر
تصویر جداسر
مستقل
فرهنگ واژه فارسی سره