- جایی
- مستراح مبرز بیت الخلا
معنی جایی - جستجوی لغت در جدول جو
- جایی
- مستراح، مبال، مبرز، بیت الخلا، خلا، آبشتنگاه
- جایی
- مستراح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روا، پسندیده، شایسته
تبهکار
روان
کیفری
منفی
کاکو
متارکه، طلاق، هجران، انفصال
منسوب به پا آنچه مربوط بپا باشد، دو صفحه فلزی که در طرفین دسته فرمان هواپیما کار گذاشته شده که با فشار دادن پایی راست هواپیما براست گردش میکند و با فشار دادن پایی چپ بسمت چپ میگردد. یا ترمز پایی. ترمزی که با فشار پا عمل کند مقابل ترمز دستی
فراهم آورنده
جلا دهنده، زداینده زنگ
خشن و تند خوی، ستمگر، جفا کننده
درشت، سخت
از ریشه پارسی جایزه دهنده
روان، گذران
پوشنده، پنهان کننده، مبال
گرسنه گرسنه، جمع جایمین (جائمین)
روا، مشروع، حلال، مباح
ستمگری بیدادگری
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
خیبر رسنده از دور
ویران
حسن لبه
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
خواهنده عطا، زعفران
تنهائی، بعد، هجر، فراق
کیفری
برادر مادر خال خالو
جمع کنندۀ باج و خراج
نای زن، نی زن، نی نواز
نهایی، پایان و آخر چیزی
برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه