جدول جو
جدول جو

معنی جایی - جستجوی لغت در جدول جو

جایی
مستراح، مبال، مبرز، بیت الخلا، خلا، آبشتنگاه
تصویری از جایی
تصویر جایی
فرهنگ فارسی عمید
جایی
مستراح مبرز بیت الخلا
تصویری از جایی
تصویر جایی
فرهنگ لغت هوشیار
جایی
مستراح
تصویری از جایی
تصویر جایی
فرهنگ فارسی معین
جایی
مستراح، مستراح
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جانی
تصویر جانی
(پسرانه)
جاندار
فرهنگ نامهای ایرانی
(کُ)
کجا بودن. (فرهنگ فارسی معین) ، این . (فرهنگ فارسی معین) : یکی اضافت و یکی کجایی که به تازی این گویند. (دانشنامۀ علائی ص 85)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رجائی. منسوب است به رجا که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اصفهانی. لطفعلی بیک آذر نامش را سیف الدین محمود آورده می نویسد: سلسلۀ نسبش به کمال الدین اسماعیل میرسد و مدعی است که دیوان او را دیده و این چند بیت را نقل کرده است:
صنوبرقد من که نازش بود بر
بر او بسته ام دل چو بار صنوبر
مگر مرغ روح خلیل است بلبل
که هرچند بلبل برافروزد آذر
از آن سوختن هیچ پروا ندارد
زهی رتبۀ عشق الله اکبر.
(از آتشکدۀ آذر ص 180).
و رجوع بهمان کتاب و همان صفحه و الذریعه ج 9 بخش 2 و صبح گلشن ص 173 و ترجمه خوشگو و تذکرۀ غنی و مجمعالخواص ص 59 شود
مکنی به ابوعلی. عوفی در لباب الالباب این مصرع را ’من خود ترا به شعر گرفتم عماره ای’ در شرح حال عمارۀ مروزی از او آورده است. رجوع به لباب الالباب چ ادوارد براون ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائی
تصویر جائی
پوشنده، پنهان کننده، مبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایع
تصویر جایع
گرسنه گرسنه، جمع جایمین (جائمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، مشروع، حلال، مباح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایری
تصویر جایری
ستمگری بیدادگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاوی
تصویر جاوی
حسن لبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایب
تصویر جایب
خیبر رسنده از دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهی
تصویر جاهی
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جازی
تصویر جازی
از ریشه پارسی جایزه دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانی
تصویر جانی
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادی
تصویر جادی
خواهنده عطا، زعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
تنهائی، بعد، هجر، فراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جابی
تصویر جابی
فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسی
تصویر جاسی
درشت، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جافی
تصویر جافی
خشن و تند خوی، ستمگر، جفا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالی
تصویر جالی
جلا دهنده، زداینده زنگ
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پا آنچه مربوط بپا باشد، دو صفحه فلزی که در طرفین دسته فرمان هواپیما کار گذاشته شده که با فشار دادن پایی راست هواپیما براست گردش میکند و با فشار دادن پایی چپ بسمت چپ میگردد. یا ترمز پایی. ترمزی که با فشار پا عمل کند مقابل ترمز دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزایی
تصویر جزایی
کیفری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
متارکه، طلاق، هجران، انفصال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دایی
تصویر دایی
کاکو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نایی
تصویر نایی
منفی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جزایی
تصویر جزایی
کیفری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جانی
تصویر جانی
تبهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایز
تصویر جایز
روا، پسندیده، شایسته
فرهنگ واژه فارسی سره
پس غمچه
فرهنگ گویش مازندرانی