جدول جو
جدول جو

معنی جاکتابی - جستجوی لغت در جدول جو

جاکتابی
قفسه، کتابخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
اکتاو. (70- 11 قبل از میلاد) نام خواهر اگستوس از امپراطوران روم بود. ابتدا با کلوریوس مارسلوس و بعد با آنتونیوس (آنتوان) ازدواج نمود. و چون آنتوان عاشق کلئوپاترا بود و به وی عشق می ورزید این مسأله بین زن و شوهر اختلاف عمیقی پدید آورد و به جنگهای خونین منتهی شد. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین)
(متولد 42 میلادی ومقتول 62 میلادی) نام دختر کلودیوس، و همسر نرون مشهور که بعد نرون او را طلاق داد و در بیست سالگی به قتل رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهری از کمپانی قدیم، مجاور پمپئی که در 79 میلادی بر اثر آتشفشانی وزوو منهدم شد
لغت نامه دهخدا
(شِ)
آهستگی. شکیبائی. صبوری. (ناظم الاطباء). شتاب نکردن. عمل ناشتاب. رجوع به ناشتاب شود
لغت نامه دهخدا
شبی ماهتابی، لیله قمراء، شبی مهتابی، مهتاب شب، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، چیزی که مهتاب بدو رسیده باشد مثل آفتابی، (آنندراج)، مهتابی، عمارتی بلند مسطح بی سقف، خواه از گچ و سنگ و خشت و خواه از خاک که پیش ایوان یا در میان صحن و سرای و باغ سازندبرای نشستن و گویا سیر مهتاب از آن منظور است، (آنندراج)، جای هموار و برابر و محصور در پشت بام که شبهای تابستان در آن نشینند، (ناظم الاطباء) :
سنگی به مثال ماهتابی
اورنگ فلک به کامیابی،
محسن تأثیر (از آنندراج)،
- تخت ماهتابی، همان ماهتابی است، (از آنندراج)،
، ایوان پیوسته به اطاق یا اطاقها، مهتابی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سطحی مسطح و عریض و متصل به اطاق که درآن نشینند، (فرهنگ فارسی معین)، ایوان جلو بالاخانه، (ناظم الاطباء)، نوعی آتشبازی متعارف هندوستان، (آنندراج)، نوعی از آتشبازی، (ناظم الاطباء)، رنگی است سفید متمایل به زردی مثل سنگ مهتاب و در مصطلحات الشعرا رنگ شکسته، (آنندراج)، رنگ کبود روشن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
منسوب به اکتساب. (از ناظم الاطباء). مقابل جبلّی. (یادداشت مؤلف). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری، بدیهی: معلومات اکتسابی. (فرهنگ فارسی معین). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
به دست آمده نهیده الفنجیده منسوب به اکتساب آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید مقابل فطری بدیهی: معلومات اکتسابی
فرهنگ لغت هوشیار
ساختمانی از گچ و سنگ و خشت یا خاک که پیش ایوان یا در میان صحن سرای و باغ سازند برای نشستن، سطحی مسطح و عریض متصل باطاق که در آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
دشنامی است که عوام بحیوان و جماد دهند، آنکه معتقد است کتب آسمانی نیست بی دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتابی
تصویر پاتابی
تو سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتسابی
تصویر اکتسابی
منسوب به اکتساب، آن چه از راه سعی و کوشش به دست آید، مقابل فطری، بدیهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاکتاب
تصویر لاکتاب
((کِ))
بی دین، بی مذهب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتسابی
تصویر اکتسابی
الفنجیده، اندوخته، به دست آمده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
انعكاسيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
Echoing, Reflective, Reflectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
résonnant, réfléchi, de manière réfléchie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
resonante, reflectante, reflexivamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
эхонирующий , отражающий , рефлексивно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
widerhallend, reflektierend, reflektiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
що відлунює , відбивний , рефлексивно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echoujący, refleksyjny, refleksyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
回响的 , 反射的 , 反射性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
ecoando, reflexivo, reflexivamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
گونجتا ہوا , عکاس , عکس پذیر طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
প্রতিধ্বনিত , প্রতিফলিত , প্রতিফলনমূলকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
ikirudi, unaoakisi, kwa njia ya kutafakari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
yankılanan, yansıyan, yansımalı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
메아리치는 , 반사적인 , 반사적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
反響する , 反射的な , 反射的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
מהדהד , משקף , באופן משקף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
गूंजता हुआ , परावर्तक , परावर्तनीय रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echeggiante, riflessivo, in modo riflessivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
ก้อง , สะท้อนกลับ , อย่างสะท้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echoënd, reflecterend, reflectief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
bergema, reflektif, secara reflektif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی