جدول جو
جدول جو

معنی جاهیر - جستجوی لغت در جدول جو

جاهیر
جمع جمهور. توده ها گروه ها، جمهوریها
تصویری از جاهیر
تصویر جاهیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه جایی را اشغال کند جای گیر متحیز، شاغل. جا گرفتن، تاثیر کردن، موثر شدن، بدل نشستن، املایی از (جای گیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهیا
تصویر جاهیا
آشکارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماهیر
تصویر جماهیر
جمع جمهور، گروه های مردم توده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاگیر
تصویر جاگیر
جای گیر، پرحجم، جاگیر، کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد، پذیرفته، مورد قبول، مؤثر، جانشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاگیر
تصویر جاگیر
آن چه جایی را اشغال کند، شاغل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جماهیر
تصویر جماهیر
((جَ))
جمع جمهور، توده ها
فرهنگ فارسی معین
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهی
تصویر جاهی
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهیر
تصویر جهیر
زیبا، بلند آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایر
تصویر جایر
جور کننده، املای دیگر واژۀ جائر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جایر
تصویر جایر
((یِ))
ستمکار، ظالم، آن که از راه حق به راه باطل میل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهیر
تصویر جهیر
((جَ))
بلندآواز
فرهنگ فارسی معین