جدول جو
جدول جو

معنی جاعل - جستجوی لغت در جدول جو

جاعل
جعل کننده، خلق کننده، قرار دهنده، سازنده، گرداننده
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
فرهنگ فارسی عمید
جاعل
پیدا کننده، فریبنده، گرداننده، آفریننده
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
فرهنگ لغت هوشیار
جاعل
((عِ))
گرداننده، سازنده، جعل کننده
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
فرهنگ فارسی معین
جاعل
برساز
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
فرهنگ واژه فارسی سره
جاعل
جعل کننده، سندساز، سازنده، واضع، متقلب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جعال
تصویر جعال
دروغ گو، جعل کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
به جا آورنده، کنندۀ کاری، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که انجام فعل به آن نسبت داده می شود، مقابل مفعول، انجام دهندۀ عمل جنسی با دیگری
فاعل بالجبر: در فلسفه آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل مختار: مقابل فاعل بالجبر، آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، نابخرد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
چیزی را در میان خودها گرفتن. (منتهی الارب). چیزی را در میان خود گرفتن. (ناظم الاطباء). گرفتن چیزی میان خودشان. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از داعل
تصویر داعل
گریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعل
تصویر ناعل
درشت سم، گور خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کننده کار، عمل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعل
تصویر طاعل
تیر راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعال
تصویر جعال
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادل
تصویر جادل
بره آهو آهو بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائل
تصویر جائل
جولان زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالع
تصویر جالع
زن برهنه روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاحل
تصویر جاحل
بر زمین زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعل
تصویر ساعل
سرفه کننده، حلق، دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعل
تصویر راعل
خرمای نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
((هِ))
نادان، لات، لوطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جامل
تصویر جامل
((مِ))
گله شتر یا شتربانان، قبیله بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
((عِ))
انجام دهنده، عمل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
((جُ))
رختخواب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعال
تصویر جعال
((جَ عّ))
جعل کننده، دروغ پرداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعال
تصویر جعال
((جِ))
اجرتی که به سپاهیان در زمان جنگ دهند، اجرت عامل، حق العمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کنا، کننده، کنشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
Ignorant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
невежественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
ignorant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
неосвічений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
ignorant
دیکشنری فارسی به لهستانی