جدول جو
جدول جو

معنی جاروب - جستجوی لغت در جدول جو

جاروب
آلتی است از گیاهان خشک که بدان خانه روبند جارو. یا به جاروب زبان گردی کردن، سخنان بیجا گفتن با حرف آشوب بپا کردن سخن مفت و یاوه گفتن، یا جاروب از مژگان کردن، یعنی مژه های چشم را بمنزله جارو بکار بردن، مراقبه سجده کردن، درمنه
فرهنگ لغت هوشیار
جاروب
جاروب درخواب، خادم و خدمتکار است و جاروب درشت خادمی است که تقاضای چیزها کند. اگر بیند که خانه را به جارو می رفت، دلیل که مالش ضایع شود. اگر بیند خانه کسی می رفت، دلیل که مال کسی بدو رسد. خاصه بیند که خاک رفته را به خاک خود آورد. محمد بن سیرین
اروب دیدن به خواب بر سه وجه است. اول: خادم، دوم: منفعت، سوم: متقاضی چیزها که به مردم است بدو رسد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه، خاک روب
فرهنگ فارسی عمید
جارویی که با نیروی برق کار می کند و گرد و خاک را به درون خود می کشد
فرهنگ فارسی عمید
یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) بقول طبری، و صور دیگر آن، اورب، اورث اوب، اوث است. (تاریخ سیستان ص 35 ح)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
رجل اروب، شوریده عقل. (مهذب الاسماء). مرد سرگشته و شوریده رای
لغت نامه دهخدا
نام دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان، واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان، دارای 70 تن سکنه، زبان اهالی فارسی و لری، شغل آنان زراعت و حشم داری، صنایع دستی و قالیچه و جوال و گلیم بافی، راه آنجا مال رو و محصول آن غلات و انجیر و لبنیات و پشم و انار است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حَ گُ)
روبندۀ لای و گل، پاک کننده گل و لای رودخانه و قنات و غیره،
- کشتی لاروب، کشتی پاک کننده گل و لای رودخانه،
- لاروب کردن، لاروبی، پاک کردن گل و لای قنات یا چاه و غیره
لغت نامه دهخدا
تصویری از جاروب زدن
تصویر جاروب زدن
جاروب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب زن
تصویر جاروب زن
آنکه کارش جاروب زدنست جاروب کش جاروب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب ساز
تصویر جاروب ساز
آنکه جاروب میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
روفتن جایی را جاروب زدن جاروب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب کش
تصویر جاروب کش
کسی که کار وی جاروب کشیدن است جارو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب کشی
تصویر جاروب کشی
کارآنکه جاروب کشد عمل جاروب کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب کشیدن
تصویر جاروب کشیدن
جاروب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب وار
تصویر جاروب وار
مانند جاروب چون جارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارو
تصویر جارو
آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروب
تصویر اروب
سرگردان، تن آسایی
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کننده گل و لای (رود قنات و غیره)، یا کشتی لاروب. کشتیی که گل و لای رود و مرداب را پاک کند، پاک کردن گل ولای تنقیه. پاک کننده گل و لای رودخانه و قنات و غیره، کشتی پاک کننده گل و لای رودخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارور
تصویر جارور
آبکند، کشو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروف
تصویر جاروف
بر کننده، آزمند، بدشگون، پرخور، بیل، پارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاروب
تصویر پاروب
پارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب دیده
تصویر جاروب دیده
صاف و پاک تمیز سخن جاروب دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارو
تصویر جارو
جاروب، درمنه، وسیله ای برای رفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جارور
تصویر جارور
((رُ))
بداختر، سال قحطی و سختی
فرهنگ فارسی معین
جاروب، درمنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
Sweep
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جارو، نهر
فرهنگ گویش مازندرانی
جوراب
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
подметать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
fegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
підмітати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
zamiatać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
扫地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
varrer
دیکشنری فارسی به پرتغالی