جادوگر کسی که سحر و جادو کند، افسونگر، ساحر، جادوپیشه، جادوکار ادامه... کسی که سِحر و جادو کند، افسونگر، ساحر، جادوپیشه، جادوکار تصویر جادوگر فرهنگ فارسی عمید
جادوگر افسونگر، جادوکار، ساحر، سحار، کاهن، معزم، نیرنگ باز، فریبنده ادامه... افسونگر، جادوکار، ساحر، سحار، کاهن، معزم، نیرنگ باز، فریبنده فرهنگ واژه مترادف متضاد
جادوگرجادوگَر sihirbaz, büyücü ادامه... sihirbaz, büyücü تصویر جادوگر دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
جادوگر مسلوب شده، شعبده باز، فریب خورده، جادوگر ادامه... مَسلوب شُدِه، شُعبَدِه باز، فَریب خُوردِه، جادوگَر دیکشنری اردو به فارسی