- جابجاشدن
- نقل مکان کردن، ازجادررفتن
معنی جابجاشدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انتقال یافته
عوض کردن
چیزی رااز جایی بجایی دیگر نهادن نقل انتقال، نهال را از جایی بجایی دیگر نشاندن، ذخیره کردن، هر چیز را در جای خود نهادن، پنهان کردن
داده شدن پیاله شراب بکسی از راه دوستی و تواضع