- جابان (پسرانه)
- سردار ایرانی یزدگرد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی
معنی جابان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزدل شمردن ترسودانی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)
لنگی
معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا
ملک بر چاف از چاش ها (غلات) خلر گیاهی است شبیه بکرسنه و آنرا در بعض نقاط مانند باقلای تر پزند و با نمک خورند و گاهی هم آرد کنند و از آن نان پزند و تازه آنرا نیز ناپخته خورند خلر
متزلزل، مضطرب
جمع جریب، پارسی تازی گشته گری ها گریب ها اندازه ای است
روشن و براق، جلادار
تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته
در حال جنبیدن، جنبنده مثلاً منارجنبان، بن مضارع جنباندن، پسوند متصل به واژه به معنای جنباننده مثلاً سلسله جنبان
روشن، درخشان
معشوقه، محبوب
دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲ - ۵۳۳)
ترسو، بد دل
آبان، ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی، ماه دوم پاییز، آبان ماه، فرشتۀ موکل بر آب، روز دهم از هر ماه خورشیدی
ترسو، آنکه از هر چیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود، کم جرئت، کم دل
آبان، هشتمین ماه سال خورشیدی