جدول جو
جدول جو

معنی ثؤور - جستجوی لغت در جدول جو

ثؤور
(ثُ)
جمع واژۀ ثأر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثُ)
ثوب. ثوبان
لغت نامه دهخدا
(ثُءْ)
پیادۀ کوتوال و پیادگان سلطان که بی وظیفه همراه باشند. تؤرور
لغت نامه دهخدا
(ظُ ئو)
جمع واژۀ ظئر
لغت نامه دهخدا
(ظَ ئو)
ظؤر. ناقۀ مهربان بر بچۀ غیر
لغت نامه دهخدا
(غَ ئو)
زیرزمینی. آنچه از زیر زمین جاری شود (رود). (دزی ج 2 ص 230)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) غروب خورشید. (اقرب الموارد) ، درآمدن در چیزی. (منتهی الارب). داخل شدن در چیزی. (از اقرب الموارد) ، فروشدن چشم به مغاکی. (منتهی الارب). فرورفتن چشم در روی. (از اقرب الموارد) فرورفتگی چشم: غؤور العینین، من العیوب الخلیقه فی الفرس، و هو دخولها فی وجهه. (صبح الاعشی ج 2 ص 24) ، به غور رسیدن و آمدن آنرا. (منتهی الارب). آمدن به غور یعنی نشیب. غور. (از تاج العروس) ، فروخوردن آب را. (منتهی الارب). جریان آب در زمین و فرورفتن آن. غور. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَوْ وُ)
ثور. رجوع به ثور شود. (معنی مصدری)
لغت نامه دهخدا
(ثُءْ رْ)
جمع واژۀ ثأر
لغت نامه دهخدا