جدول جو
جدول جو

معنی ثوهد - جستجوی لغت در جدول جو

ثوهد
(ثَ هََ)
جوان نوخاسته فربه که نزدیک ببلوغ باشد، کودک فربه تمام خلقت مراهق. ج، ثواهد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثَ هََ دَ)
تأنیث ثوهد. دختر تمام خلقت فربه
لغت نامه دهخدا
(ثَ وَ)
ثوهد. کودک فربه تمام خلقت
لغت نامه دهخدا
(خوَ / هََ)
مخفف خواهد:
کامم از جود او برونق شد
هم خوهد تا شود برونق تر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(اَ هَُ)
جمع واژۀ وهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمین پست و هموار. (آنندراج). رجوع به وهد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
روز دوشنبه. ج، اواهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گائیدن زن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در کار داشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
کودک فربه تمام خلقت. (منتهی الارب). رجوع به فرهذ شود
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ)
مرد لرزه زده از پیری. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مرد لرزه زده و مرتعش از پیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثُوْ وَ)
قماش خانه، جامۀ گروهه که بالای میخ بندند و بر آن مشک شیر بجنبانند، تا مشک دریده و پاره نگردد، پشته که از سنگ و گل سازند بجهت علامت، زیرانداز مشک که وقت جنباندن زیر آن افکنند تا به خاک آلوده نگردد. جمع واژۀ ثوی ّ
لغت نامه دهخدا
(ثَوْ وَ)
سنگ تودۀ پست که در صحرا سازند بجهت نشان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
وهده. زمین پست و هموار. زمین نشیب. (مهذب الاسماء). ج، وهاد، وهدان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، مغاک در زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جمع واژۀ وهده
لغت نامه دهخدا
تصویری از توهد
تصویر توهد
گایش زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوهد
تصویر فوهد
کودک رسیده: نرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهد
تصویر وهد
وهده در پارسی پسته زمین نشیب زمین گود دره جمع وهده
فرهنگ لغت هوشیار