موالاه. پیاپی کردن. دمادم کردن: ولاء بین دو امر، پیاپی کردن دوکار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)، پیوست یکدیگر کردن. (منتهی الارب). پیوستگی کردن میان دو چیز. پیوستگی با هم نمودن، دوستی با هم نمودن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). دوستی کردن با کسی، کنار کردن بعضی گوسفندان را از بعضی دیگر و جدا کردن. (از اقرب الموارد)، {{اسم مصدر}} پیوستگی، دوستی. مصادقه، توالی اجرای امری، پیروی عملی به عملی هنگام تطهیر (وضو) به نحوی که نخستین عضوی که تطهیر شد در فصل اعتدال هوا خشک نشود، و در خزانه گفته که ولاء آن است که هنگام وضوء دراثنای شستن دست و روی و مسح سر و پای به هیچ عمل دیگر نباید خود را مشغول داشت. (از کشاف اصطلاحات الفنون)، ملک و پادشاهی. (منتهی الارب)، {{اسم}} میراثی که شخص به سبب آزاد ساختن کسی که در ملک او بوده است یا به سبب عقد موالات استحقاق پیدا میکند. (اقرب الموارد) (تعریفات سید جرجانی). - ولاء جریره. رجوع به ولاء شود. - ولاء عتق. رجوع به مدخل بعد شود
موالاه. پیاپی کردن. دمادم کردن: ولاء بین دو امر، پیاپی کردن دوکار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)، پیوست یکدیگر کردن. (منتهی الارب). پیوستگی کردن میان دو چیز. پیوستگی با هم نمودن، دوستی با هم نمودن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). دوستی کردن با کسی، کنار کردن بعضی گوسفندان را از بعضی دیگر و جدا کردن. (از اقرب الموارد)، {{اِسمِ مَصدَر}} پیوستگی، دوستی. مصادقه، توالی اجرای امری، پیروی عملی به عملی هنگام تطهیر (وضو) به نحوی که نخستین عضوی که تطهیر شد در فصل اعتدال هوا خشک نشود، و در خزانه گفته که ولاء آن است که هنگام وضوء دراثنای شستن دست و روی و مسح سر و پای به هیچ عمل دیگر نباید خود را مشغول داشت. (از کشاف اصطلاحات الفنون)، ملک و پادشاهی. (منتهی الارب)، {{اِسم}} میراثی که شخص به سبب آزاد ساختن کسی که در ملک او بوده است یا به سبب عقد موالات استحقاق پیدا میکند. (اقرب الموارد) (تعریفات سید جرجانی). - ولاء جریره. رجوع به وَلاء شود. - ولاء عتق. رجوع به مدخل بعد شود
دوست داری. (منتهی الارب). محبت. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون) ، یاری و نصرت. (از اقرب الموارد) ، ملک و پادشاهی. (منتهی الارب) ، ملک. (از اقرب الموارد) ، آزادی. (منتهی الارب). حدیث: نهی عن بیع الولاء. و از شافعی است که: لا ولاء الا للمعتق. (از منتهی الارب) ، قرب و نزدیکی. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون) ، قرابت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و شرعاً به معنی قرابت حکمیه ای است که از عتق یا از موالات حاصل می شود. قرابت حاصله از عتق را ولاءالعتاقه و ولاءالنعمه نامند و دومی، یعنی قرابت حاصله از موالات را ولاءالموالات گویند. و فقها ولاء را گاه بر میراثی که به سبب عقد موالات و ولاء عتق پیدا می شود اطلاق می کنند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود
دوست داری. (منتهی الارب). محبت. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون) ، یاری و نصرت. (از اقرب الموارد) ، مُلک و پادشاهی. (منتهی الارب) ، مِلک. (از اقرب الموارد) ، آزادی. (منتهی الارب). حدیث: نهی عن بیع الولاء. و از شافعی است که: لا ولاء الا للمعتق. (از منتهی الارب) ، قرب و نزدیکی. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون) ، قرابت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و شرعاً به معنی قرابت حکمیه ای است که از عتق یا از موالات حاصل می شود. قرابت حاصله از عتق را ولاءالعتاقه و ولاءالنعمه نامند و دومی، یعنی قرابت حاصله از موالات را ولاءالموالات گویند. و فقها ولاء را گاه بر میراثی که به سبب عقد موالات و ولاء عتق پیدا می شود اطلاق می کنند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود
مشیمۀ شتر ماده و آن پوستی سبز مملو از آب باشد که با بچه از شکم بیرون آید و در آن آلایش و خطوط سرخ و سبز باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پوست که با بچه بیرون آید در حال زادن. (مهذب الاسماء). و در لغت عرب بر وزن فعلاء فقط سه کلمه وجود دارد. یکی همین کلمه و دومی عنباء و سیمی سیراء. (اقرب الموارد) ، نزلوا فی مثل حولاءالناقه، فرودآمدند و فراخی عیش و بسیاری آب و سبزه. (منتهی الارب) (آنندراج)
مشیمۀ شتر ماده و آن پوستی سبز مملو از آب باشد که با بچه از شکم بیرون آید و در آن آلایش و خطوط سرخ و سبز باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پوست که با بچه بیرون آید در حال زادن. (مهذب الاسماء). و در لغت عرب بر وزن فِعَلاء فقط سه کلمه وجود دارد. یکی همین کلمه و دومی عنباء و سیمی سیراء. (اقرب الموارد) ، نزلوا فی مثل حولاءالناقه، فرودآمدند و فراخی عیش و بسیاری آب و سبزه. (منتهی الارب) (آنندراج)
ابن ثولاء (ث ) محدث است و بغلط او را در زمرۀ صحابه شمرده اند. عسقلانی گوید اینکه محمد بن عبیداﷲ بن المهاجر از حارث ابن ثولاء روایت کند که گفت: ’شهدت مع رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم یوم حنین’ درست نیست و حدیث مزبور مربوط به حارث بن بدل سابق الذکر است. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 2 ص 70 شود
ابن ثولاء (ث ِ) محدث است و بغلط او را در زمرۀ صحابه شمرده اند. عسقلانی گوید اینکه محمد بن عبیداﷲ بن المهاجر از حارث ابن ثولاء روایت کند که گفت: ’شهدت مع رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم یوم حنین’ درست نیست و حدیث مزبور مربوط به حارث بن بدل سابق الذکر است. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 2 ص 70 شود