- ثواب
- مزد، پاداش، جزاء کار خوب
معنی ثواب - جستجوی لغت در جدول جو
- ثواب ((ثَ))
- مزد، پاداش، احسان، کردن و کباب شدن عمل نیک شخص با سوءظن و عکس العمل ناخوشایند مواجه شدن
- ثواب
- جامه فروش
- ثواب
- پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت، کنایه از کار خوب و پسندیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستارگانی که ساکن و بی حرکت هستند و حرکت انتقالی ندارند
ستاره هایی که قدما آن ها را ثابت می پنداشتند ولی با چشم مسلح می توان حرکت آن ها را دید
جمع ثوب جامه ها
ثوب ها، جامه ها، لباسها، جمع واژۀ ثوب
جمع ثوب، جامه ها
پاسخ
دربان دربان نگهبان در سرای
چهار پایان، حیوانات بارکش
برگشتگی
جامه ها
سیر فروش
جمع ثاقب، روشنی ها درخشندگی ها، روشنان جمع ثاقب. روشنی ها، ستاره های روشنی دهنده
گاوبان
جمع ثلب، آک ها وارونه ها
آتش افروزینه
پاسخ
توبه کننده
حالت آسایش و راحتی
توبه پذیرنده
جمع شابه، زنان جوان
ثوب ها، جامه ها، لباسها، جمع واژۀ ثوب
مقابل خطا، راست و درست، حق، لایق، سزاوار
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
بازگشت کننده از گناه، توبه کننده، بخشایندۀ گناه، ارزانی دارندۀ توبه، توبه پذیرنده، از صفات باری تعالی
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
روشن، درخشان. در معین مفرد برای موصوف جمع به کار می رود
مقابل سؤال، پاسخ،
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
راست، درست، مصلحت، ضد خطا
خشت پز آگور پز کوره پز
جای پست و نشیب، خانه چشم