جدول جو
جدول جو

معنی ثهمد - جستجوی لغت در جدول جو

ثهمد(ثَ مَ)
فربه بزرگ، زن فربه بزرگ
لغت نامه دهخدا
ثهمد(ثَ مَ)
کوه سرخ رنگی است از کوههای حمی و در اطرافش ریگزارهای بسیار است در دیار غنی. و گویند موضعی است در دیار بنی عامر. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
نعت فاعلی ازثمد، ستور ریزه که علف خوردن گیرد
لغت نامه دهخدا
(ثَ مَ)
شعبی است در کوه اجاء از بنی ثعلبه گویند آبی است. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(ثَ وَ)
ثوهد. کودک فربه تمام خلقت
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
بدنژاد ناکس فرومایه، زشت روی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ثَ / ثَ مَ / ثَ مِ)
آب اندک بی ماده یا آب باقی در زمین هموار و سخت یا آبی که در سرما ظاهر شود و در گرما خشک. ج، ثماد
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
موضعی است در بطن ملیحه که آن را روضهالثمد نامند، بطنی است از تیم بنی جریره، ابرق الثمدین، نام جائی است. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تهی دست گردانیدن از کثرت سؤال سائلان مرد را، برکشیدن آب مرد را از بس آرامش، فربه گردیدن
لغت نامه دهخدا
خدمت
فرهنگ گویش مازندرانی