- ثهلان (ثَ)
کوهی است عظیم بنی نمیر را در ناحیۀ شریف. (تاج العروس). کوهی است در عالیه. (میدانی). و گویند در بلاد بنی نمیر است. (مراصد الاطلاع). شعرا و نویسندگان بدان تمثل کنند. مثل ثهلان، یعنی باوقار. بارزانت و حلیم و نیز گران چنانکه گویند: اثقل من ثهلان. و بلند و مرتفع:
براند خسرو مشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل ثهلان.
عنصری.
عمان و محیط و نیل و جیحون
جودی و حری و قاف و ثهلان.
خاقانی.
شراری جهد ز آهن نعل اسبش
که حرّ اقش اروند و ثهلان نماید.
خاقانی.
پیش آن بادپرستان بشکوه
کوه ثهلان شوم انشأاﷲ.
خاقانی.
چون خور بر اسب قلۀ سنجدبش آمدن
از نعل قله، قلۀ ثهلان شکستنش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 530).
حلمش بسوی قلۀ ثهلان نظر نمود
نشمرد جز غبار و کلوخی محقرش.
محمد دقایقی مروزی
براند خسرو مشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل ثهلان.
عنصری.
عمان و محیط و نیل و جیحون
جودی و حری و قاف و ثهلان.
خاقانی.
شراری جهد ز آهن نعل اسبش
که حرّ اقش اروند و ثهلان نماید.
خاقانی.
پیش آن بادپرستان بشکوه
کوه ثهلان شوم انشأاﷲ.
خاقانی.
چون خور بر اسب قلۀ سنجدبش آمدن
از نعل قله، قلۀ ثهلان شکستنش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 530).
حلمش بسوی قلۀ ثهلان نظر نمود
نشمرد جز غبار و کلوخی محقرش.
محمد دقایقی مروزی
