معنی ثنتین - جستجوی لغت در جدول جو
ثنتین
(ثِ تَ)
تأنیث اثنان، دو، دو زن
ادامه...
تأنیث اِثنان، دو، دو زن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اثنتین
(اِ نَ تَ)
در حالت نصبی و جرّی، چهل. اربعون.
ادامه...
در حالت نصبی و جرّی، چهل. اربعون.
لغت نامه دهخدا
ثنتان
(ثِ)
تأنیث اثنان. دو، دو زن. ثنتان ثنتان، دو دو
ادامه...
تأنیث اثنان. دو، دو زن. ثنتان ثنتان، دو دو
لغت نامه دهخدا
تنتین
(تَ قُ)
بدبوی گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ادامه...
بدبوی گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
منتین
(مِ)
ناخوش بوی. ج، مناتین. (منتهی الارب). بدبوی. ناخوش بوی. ج، مناتین. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناتین شود
ادامه...
ناخوش بوی. ج، مناتین. (منتهی الارب). بدبوی. ناخوش بوی. ج، مناتین. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناتین شود
لغت نامه دهخدا
نتین
(نَ)
چیزی که در آن بوی بد آید. (آنندراج) (غیاث اللغات). آنچه بدبو شده باشد. (از اقرب الموارد). نتن. رجوع به نتن شود
ادامه...
چیزی که در آن بوی بد آید. (آنندراج) (غیاث اللغات). آنچه بدبو شده باشد. (از اقرب الموارد). نتن. رجوع به نتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویر ثنتان
ثنتان
دو تا دو تا زن
ادامه...
دو تا دو تا زن
فرهنگ لغت هوشیار