جدول جو
جدول جو

معنی ثمیری - جستجوی لغت در جدول جو

ثمیری
(ثُ مَ)
نسبتی است به جد، یعنی محمد بن عبدالرحیم بن مصری الثمیری. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ ری ی)
نسبت است به قمیر. مؤلف اللباب آرد: گمان دارم ضبط این کلمه بضم قاف و فتح میم باشد. رجوع به اللباب شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به میر، (ناظم الاطباء)، آنچه یا آن که منسوب به میر وامیر است،
صفت و حالت و شغل و مقام میر، امیری، میر بودن، امیر بودن، ریاست، (یادداشت مؤلف)، امیری و سرداری، (آنندراج) :
چاکری کردن اودر شرف از میری به
ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست،
فرخی،
گر می نوشد گدا به میری برسد
ور روبهکی خورد به شیری برسد،
(منسوب به خیام)،
اینهمه میری و همه بندگی
هست در این قالب گردندگی،
نظامی،
گفت میری دوست می دارم بسی
تا همه من میر باشم نه کسی،
عطار،
گرچه از میری ورا آوازه ای است
همچو درویشان مر او را کازه ای است،
مولوی،
،
سودبرنده در قمار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
شیری که مسکۀ آن ظاهر نشده یا شیری که مسکۀ آن ظاهر گردیده باشد، مسکه که ظاهر شود بر ماست پیش از جمع شدن، شب ماهتاب. (دهار) ، میوه دار. (غیاث اللغه)
لغت نامه دهخدا
(ثُ مَ)
محدث است و او جد محمد بن عبدالرحیم است. علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
لغت نامه دهخدا
(هََ شَ / شِ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. دارای 250 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، برنج، خرما و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ ری ی)
کمال الدین ابوالبقاء محمد بن موسی بن عیسی شافعی. متولد 742 و متوفی به سال 808 هجری قمریدر دمیرۀ مصر بدنیا آمد و پس از تحصیل به گفتن شعرو تدریس حدیث پرداخت. از آثار اوست: 1- حیوهالحیوان، که در دو نسخۀ کوچک و بزرگ آن را ترتیب داد، بارها تجدید چاپ شده و بخش بزرگی از آن به زبان انگلیسی ترجمه گردیده است. 2- الجوهر الفرید فی علم التوحید. 3- النجم الوهاج فی شرح المنهاج در 4 جلد. (از معجم المطبوعات مصر) (از یادداشت مؤلف). کمال الدین محمد بن موسی (حدود 742- 808 هجری قمری) ، فقیه شافعی و عالم تفسیر و حدیث و ادب، متوفای قاهره. در آغاز از راه خیاطی امرار معاش می کرد، و سپس به تحصیل علم پرداخت و به جایی رسید که اجازۀ تدریس و فتوی یافت. درجامع ازهر تدریس کرد. سالها عبادت ورزید و اغلب روزه داشت، بین سال های 762 و 799 هجری قمری شش بار به سفرحج رفت. شهرت دمیری به سبب کتاب حیات الحیوان اوست. اثر دیگرش الدیباجه در شرح سنن ابن ماجه است. رجوع به ریحانهالادب و مآخذ آن و دایرهالمعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ ری ی)
منسوب است به دمیره که دهی است در مصر. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
منسوب است به شمیران که بطنی است از خولان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ ری ی)
نسبت است به قمیر. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قمیر شود
لغت نامه دهخدا
(قُمَ)
زهیر بن محمد بن قمیر بن شعبه مروزی از راویان است وی از عبدالرزاق بن همام و جز او روایت کند و از او یحیی بن محمد بن صاعد روایت دارد. (اللباب). یکی از ویژگی های برجسته روات در تاریخ اسلام این است که آنان تنها نقل کنندگان ساده احادیث نبوده اند، بلکه مسئولیت سنگینی در ارزیابی صحت روایات و نقل دقیق آن ها بر عهده داشته اند. محدثان به بررسی دقیق اسناد و شرایط راویان پرداخته اند تا بتوانند احادیث صحیح را از آنچه ممکن است تغییر یا تحریف شده باشد، تمییز دهند.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب است به عمیره و آن بطنی است از ربیعه. نام او عمیره بن اسد بن ربیعه بن نزار بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 153)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
شاعری است باستانی. بیتی چند از اشعار او در لغت نامۀ اسدی آمده است:
گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنند
گاه دست سلمکی و پردۀ عشرا برند
رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب
بر سر پالیزبان کمتر زند پالیزبان
کرد شاها مهرگان ازدست گشت روزگار
باغ راکوته دو دست از دامن فروردجان
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
منسوب است به ثبیر. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ثَ رَ)
زمین میوه ناک، مسکه که ظاهر شود بر ساحت پیش از جمع شدن، شیری که مسکۀ آن ظاهر نشده باشد یا شیری که مسکۀ آن برآمده باشد
لغت نامه دهخدا
(حِ یَ)
منسوب به حمیر. رجوع به حمیر و حمیریان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یکی از دهستانهای بخش لاریجان شهرستان آمل. این دهستان در قسمت شمال خاوری بخش واقع شده و منطقه ایست کوهستانی و دارای هوای سردسیر. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، لبنیات، انگور، گردو و عسل. این دهستان دارای ده آبادی و 2000 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز با 105 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ثُ مَ)
ملقّب به کمال الدین. وی در اوایل سلطنت سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه، وزارت او را بر عهده داشت و بعدها به زخم تیر یکی از فدائیان کشته شد و سلطان محمود، خطیرالملک ابومنصور نوری را وزیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 520)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثمیره
تصویر ثمیره
میوه ناک پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیری
تصویر حمیری
منسوب به حمیر. ساخته حمیر، از مردم حمیر اهل حمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیری
تصویر امیری
امیر بودن، امارت، حکمرانی، سرداری، سالاری، سروری، بزرگی، منسوب به امیر، آهنگی که بدان دوبیتی های امیر پازاواری مازندرانی را خوانند، نوعی ترمه که به دستور میرزا تقی خان امیر
فرهنگ فارسی معین
امارت، تسلط، حکومت، سلطنت، کیایی، پادشاهی، سالاری، سرداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امیری که نام کهن آن تبری بوده است از اصلی ترین و مشهورترین
فرهنگ گویش مازندرانی