رخنه کردن در، ترک دادن به، شکستن کنارۀ وادی. تثلیم، بینی بریدن. (غیاث اللغه) ، اسقاط فاء فعولن است تا عولن بماند فع لن بجای آن بنهند و ثلم در اشعار عجم نیاید. (المعجم فی معاییر اشعار العجم). بفتح ثاء مثلثه رخنه کردن است کمافی الصراح. و نزد عروضیان حذف فاء فعولن باشد که عولن باقی ماند و بجای او فعلن بنهند. و رکنی که ثلم در آن واقعمیشود أثلم خوانند چنانچه در عنوان الشرف گفته. و عروض سیفی هم با آن موافقت کرده و در پاره ای از رسائل عروض مغربیان آمده که خرم اسقاط اولین متحرک از وتد مجموع را گویند در صورتی که جزء در صدر بیت واقع شود. پس اگر عمل خرم در فعولن سالم صورت گرفته باشد آنرا ثلم نامند. و در عروض قطب الدین سرخسی گوید: ثلم خرم سالم است و خرم اسقاط اول وتد مجموع و سالم هم جزئی است که زحاف در آن نباشد و در جامعالصنایع گوید: خرم و ثلم افکندن متحرک اول باشد تا از مفاعیلن مفعولن و از فعولن فعلن ماند - انتهی. و لا یخفی ما فی هذه العبارات من التخالف. (کشاف اصطلاحات الفنون)
رخنه کردن در، ترک دادن به، شکستن کنارۀ وادی. تثلیم، بینی بریدن. (غیاث اللغه) ، اسقاط فاء فعولن است تا عولن بماند فع لن بجای آن بنهند و ثلم در اشعار عجم نیاید. (المعجم فی معاییر اشعار العجم). بفتح ثاء مثلثه رخنه کردن است کمافی الصراح. و نزد عروضیان حذف فاء فعولن باشد که عولن باقی ماند و بجای او فعلن بنهند. و رکنی که ثلم در آن واقعمیشود أثلم خوانند چنانچه در عنوان الشرف گفته. و عروض سیفی هم با آن موافقت کرده و در پاره ای از رسائل عروض مغربیان آمده که خرم اسقاط اولین متحرک از وَتد مجموع را گویند در صورتی که جزء در صدر بیت واقع شود. پس اگر عمل خرم در فعولن سالم صورت گرفته باشد آنرا ثَلم نامند. و در عروض قطب الدین سرخسی گوید: ثلم خرم سالم است و خرم اسقاط اول وتد مجموع و سالم هم جزئی است که زحاف در آن نباشد و در جامعالصنایع گوید: خرم و ثلم افکندن متحرک اول باشد تا از مفاعیلن مفعولن و از فعولن فعلن ماند - انتهی. و لا یخفی ما فی هذه العبارات من التخالف. (کشاف اصطلاحات الفنون)
ثلمت. ترک. سوراخ. رخنه: خواست که بقوت و شوکت خویش انتقامی کشد و ثلمه ای که از قهر و قوت احزاب اسلام در ولایت و نواحی مملکت او ظاهر شده بود برگیرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 22). از هر گوشه وهنی و از هر طرف ثلمه ای حادث میشود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 217). به استیناف مناجزت و سد حادثۀ ثلمت قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 228). سد ثلمه و قوام امّه بمکان او حاصل آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 279). که هر کس به مصلحت ولایت و رعیت خویش داناتر باشد و به ثلمه و خلل واقف تر. (جهان گشای جوینی) ، خط. (در چو خط) ، چاک، ثلمۀ قدح، موضع لب پریدگی آن. ج، ثلم
ثلمت. تَرَک. سوراخ. رخنه: خواست که بقوت و شوکت خویش انتقامی کشد و ثلمه ای که از قهر و قوت احزاب اسلام در ولایت و نواحی مملکت او ظاهر شده بود برگیرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 22). از هر گوشه وهنی و از هر طرف ثلمه ای حادث میشود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 217). به استیناف مناجزت و سد حادثۀ ثلمت قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 228). سد ثلمه و قوام امّه بمکان او حاصل آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 279). که هر کس به مصلحت ولایت و رعیت خویش داناتر باشد و به ثلمه و خلل واقف تر. (جهان گشای جوینی) ، خط. (در چو خط) ، چاک، ثلمۀ قدح، موضع لب پریدگی آن. ج، ثُلَم
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)