جدول جو
جدول جو

معنی ثلاثه - جستجوی لغت در جدول جو

ثلاثه
سه گانه
ثلاثۀ غسّاله: سه جام شراب که صبح می نوشیدند و آن را شویندۀ فضول بدن و زائل کنندۀ غم ها می دانستند، ستا، سه تا، برای مثال ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود / واین بحث با ثلاثۀ غساله می رود (حافظ - ۴۵۲)
تصویری از ثلاثه
تصویر ثلاثه
فرهنگ فارسی عمید
ثلاثه
(ثَ ثَ)
مخفف هاشمی، تخلص سیدهاشم تونی شاعر است که به زبان ولایتی خود اشعاری داشته است. (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
ثلاثه
سه تا سه مرد سه، سه مرد. یا ثلاثه سرد. ذی قعده و ذی حجه و محرم (سرد بمعنی زره است وچون این سه ماه متصلاند تشبیه به زره شده اند) یا ثلاثه غساله. سه پیاله شراب که بوقت صبح نوشند و آن را شوینده فضول تن و زایل کننده هم و غم دانند ستا. یا ثلاثه متناسبه. عددی راگویند که نسبت اولش بدومش مانند نسبت دومش بسومش باشد و آنرا متناسبه فرد نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
ثلاثه
((ثَ ثِ))
سه
تصویری از ثلاثه
تصویر ثلاثه
فرهنگ فارسی معین
ثلاثه
سه گانه
تصویری از ثلاثه
تصویر ثلاثه
فرهنگ واژه فارسی سره
ثلاثه
سه گانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثلاثه غساله
تصویر ثلاثه غساله
سه جام شراب که صبح می نوشیدند و آن را شویندۀ فضول بدن و زائل کنندۀ غم ها می دانستند، ستا، سه تا، برای مثال ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود / واین بحث با ثلاثۀ غساله می رود (حافظ - ۴۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
سه تایی، در علوم ادبی ویژگی کلمۀ سه حرفی، دارای سه حرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلاث
تصویر ثلاث
سه گانه، تشکیل شده از سه عضو، سه تایی، سه جام شراب که صبح بنوشند، ستا و ثلاثۀ غساله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثالثه
تصویر ثالثه
ثالث، یک شصتم ثانیه
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ ثَ تُ)
سه هزار
لغت نامه دهخدا
(ثُ ثی یَ)
تأنیث ثلاثی، کلمه ثلاثیه، کلمه سه حرفی
لغت نامه دهخدا
(ثَ ثَ یِ غَسْ سا لَ / لِ)
سه پیالۀ شراب که بوقت صبح نوشند و آن شویندۀ غمها و شویندۀ فضول تن و مزیل کدورت بشریات باشد. (غیاث اللغه از کشف و مدار و مؤید) :
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثۀ غساله میرود.
حافظ.
در فارسی آنرا ستا گویند و طبیبی گفته است:
نوشی چو ثلاثۀ غساله
طبعت بکند هوس نواله.
(فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(ثَ ثَتَ عَ شَ)
سیزده
لغت نامه دهخدا
(ثَ ثَ تَ عَ شَ رَ اَ فَنْ)
سیزده هزار
لغت نامه دهخدا
(ثَ ثَ تُنْ وَ عِ)
بیست و سه
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
سوم. سیم. ثالث
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
ثلاثه. سه: اقانیم ثلاث. ظلمات ثلاث. موالید ثلاث، سه زن
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
ثالث، سه سه، سه گان. (مجمل). مثلث
لغت نامه دهخدا
(عُ ثَ)
روغن و پینو (کشک) بهم آمیخته، دو چیز بهم آمیخته هرچه باشد، کسی که از اینجا و آنجا فراهم آورد و جمع کند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ثُ ثی ی)
سه حرفی (کلمه) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است: فلس. فرس. کتف. عضد. حبر. عنب. ابل. قفل. صرد. عنق، منسوب به ثلثه، و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است: بضم ّ ثاء مثلّثه، نزد علماء صرف عبارت است از اسم یا فعلی که یافت شود در او سه حرف اصلی. یعنی زائد بر سه حرف اصلی حرفی در آن نباشد. و ثلاثی را قطب اعظم هم نامیده اند چنانکه در پاره ای از شروح مراح الارواح ذکر شده. در آنجا که قول صاحب مراح را که گفته است: و الرباعی فرع الثلاثی، شرح میدهد. اگر ثلاثی جز سه حرف اصلی حرف زائدی نداشت آنرا ثلاثی مجرد نامند. مانند زید. و ضرب و اگر دارای حرف زائد بود آنرا ثلاثی مزید خوانند. مانند أکرم و استنصر. و ذوالثلاثه عندهم هوالاجوف ای معتل ّ العین. و ثلاثیه در اصطلاح منطق قسمی از قضیۀ حملیه است. و شرح آن در ضمن معنی لفظ حمل گفته شود
لغت نامه دهخدا
(لِ ثَ)
تأنیث ثالث. شصت یک ثانیه که آن نیز شصت یک دقیقه و دقیقه شصت یک ساعت است، نزد اهل هیئت و منجمان سدس عشر ثانیه باشد چنانکه ثانیه سدس عشر دقیقه است. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جزء شصت یک از ثانیه وثالثه قسمت شود به شصت رابعه. ج، ثوالث، از درجۀ ثالثه در اصطلاح طب. رجوع به درجه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ ثَ)
لثلاث. رجوع به لثلاث شود
لغت نامه دهخدا
سه سه سه سگان سه سه تا. یا موالید ثلاث. جماد نبات حیوان. ثالث سوم، سه سه، سه گان مثلث. سه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاثه
تصویر علاثه
کشک و روغن، در آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثا
تصویر ثلاثا
سه شنبه (روز)،جمع ثلاثاوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
سه واتی سه نسکی سه تایی، سه حرفی (کلمه) اسب دست فرس کتف. سه حرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثیه
تصویر ثلاثیه
مونث ثلاثی: کلمه ثلاثیه (کلمه سه حرفی)
فرهنگ لغت هوشیار
سه تای شوینده سه پیاله می که به دستور پزشک خورده می شود تا اندرونه را بشوید سه تا محمد افضل الله آبادی در گزارش خود پیرامون دیوان حافظ می گوید فرزانگان یونان زبانزدهایی دارند در باده گساری بامدادان سه پیاله می نوشند که کم را شست و شو میدهد و آن را سه تای شوینده (ثلاثه غساله) نامند. پس از خوراک نیمروز پنج پیاله می نوشند و آن را پنجتای گوارنده (خمسه هاضمه) خوانند و به شب هفت پیاله می نوشند و آن راهفت پیاله خوابنده (سبعه نائمه) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثه عشر
تصویر ثلاثه عشر
سیزده (13) (در مورد معدود مذکر)
فرهنگ لغت هوشیار
سیمی مونث ثالث، شصت یک ثانیه 60، 1 ثانیه 3600، 1 دقیقه 216000، 1 ساعت و آن به 60 رابعه قسمت شود، جمع ثوالث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
((ثَ))
سه تایی، کلمه سه حرفی در صرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثلاث
تصویر ثلاث
((ثَ))
سه، سه تا
فرهنگ فارسی معین
((~ء. غَ سُ لِ))
سه گانه شوینده و آن سه جام شراب باشد که به هنگام صبح نوشند و شوینده معده و برطرف کننده غم باشد
فرهنگ فارسی معین
سوم، ثالث، سه، سه گانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد