جدول جو
جدول جو

معنی ثغام - جستجوی لغت در جدول جو

ثغام(ثَ)
درمنۀ سپید. (منتهی الارب). جاورد. سپید خار. (مهذب الاسماء). در ترجمه کتاب صیدنۀ ابوریحان بیرونی آمده است: گفته اند نبات ثغام آن نباتی است که عرب او را حلی گوید و به فارسی او را سفیدگیاه گویند باریکتر است و ضعیف تر و به او مشابهت دارد و لیث گوید ثغامه نباتی است باساق و سر او بسر شیخ مشابهت دارد و شکوفه و میوۀ او سفید بود و سفید شدن موی را از پیری به او تشبیه کنند و حسّان بن ثابت در این معنی گفته است:
اما تری رأسی تغیّر لونه
شمطاً فأصبح کالثغام الممحل.
و ثعلب از ابن الأعرابی روایت کند که ثغام درختی است که نبات او سفید بودمانند برف و در این معنی شعری ایراد کرده:
اذا رایت صلفافی الهامه
و حدباً بعد اعتدال القامه
و صار رأس الشیخ کالثغامه
فأیس من الصحه و السلامه
لغت نامه دهخدا
ثغام
درمنه درمنه سپید از گیاهان شادزد گونه خار است جاورد
تصویری از ثغام
تصویر ثغام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لغام
تصویر لغام
لگام، دهانۀ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغام
تصویر طغام
اشخاص فرومایه، اوباش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغام
تصویر نغام
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته با خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغام
تصویر یغام
غول، غول بیابانی
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
بغوم. بانگ آهو و شتر و گاو دشتی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بانک آهوان وگوساله. (مهذب الاسماء). صوت آهو. (اقرب الموارد) ، مرد سست و سنگین. (ناظم الاطباء) ، مرد چرکین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتر فربه. (منتهی الارب) (آنندراج). شتر کلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بانگ کردن آهو بسوی بچه بنرمترین آواز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(غِ)
نعت فاعلی از ثغم: لون ثاغم، رنگی مانند درمنه سپید، رأس ثاغم، سری تمام سپید چون درمنه
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
جمع واژۀ ثغب. آبهای خوش که در کوهها در آب گیرها مانده باشد
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ناکس و فرومایه از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) : روزی رندی با طعام طغام و اوباش مشغول بود. (جهانگشای جوینی) ، هیچکاره. (منتهی الارب) (آنندراج). فرومایگان. (مهذب الاسماء) ، فرومایه از مرغان. (منتهی الارب) (آنندراج). مرغان زبون. (منتخب اللغات). طغامه یکی. مذکر و مؤنث و واحد و جمع در آن یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
ابن لیث. محدث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(ثَ / ثِ)
پالونه. (منتهی الارب). پالاون. ترشی پالا. آبکش. صافی
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
پشته ای است به یمن در دیار اوس. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(ثَوْ وا)
سیرفروش
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اظهار غم کردن بی آنکه غم در دل داشته باشد
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
اثغام رأس، چون درمنه سپید شدن موی سر.
لغت نامه دهخدا
(ثَ مَ)
یکی ثغام. ج، اثغماء. درمنۀ سپید و پیری را بدان تشبیه کنند
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
گیاهی است که بفارسی یز نامند. (منتهی الارب). یزبن. و آن از درختان کوهی باشد شبیه به اثل و از آن حصیر سازند. مؤلف تحفهالمؤمنین گوید: بعربی اسم نباتیست شبیه بگندم و قدش کوتاه تر و ساقش باریکتر و بی بند و غیر مجوف و خوشۀ او شبیه به ارزن و طعم او شیرین و در تنکابن زراواش نامند. در دوم گرم ودر اول خشک و ضماد تازۀ او جهت ورم چشم و منع ریختن مواد و آشامیدن او محلل ریاح و مفتح سدد و خاکستر او جهت تقویت مژگان و رویانیدن آن و تقویت باصره نافع و مضر گرده و مصحلش کتیرا و قدر شربتش تا پنج مثقال و بدلش تودری است - انتهی، برگ گیاه یز را عرب حجنهالثمام گوید. (منتهی الارب) ، هذاعلی طرف الثمام، یعنی این چیزی است که دست بدان میرسد و این مثل است در آنکه سهل المأخذ باشد
لغت نامه دهخدا
زشت و ناخوش: چون صورت و کار دیو را دیدی بگذار طریقت نغامش را. (ناصر خسرو. 23)، تیره رنگ سیه فام. نغام گردیدن (گشتن)، زشت و ناخوش شدن، تیره رنگ شدن سیه فام شدن: بخیزد یکی تند گرد از میان که روی اندران گرد گردد نغام. (دقیقی. لفا. اق. 337)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است لگام خیو شتر لگام لجام: و همان ساعت آواز لغام و جرس اشتران بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فغام
تصویر فغام
بوسه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغام
تصویر طغام
ناکس و فرومایه از مردم، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمام
تصویر ثمام
یز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوام
تصویر ثوام
سیر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاغم
تصویر ثاغم
سپید رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثدام
تصویر ثدام
پولونه پالاون ترشی پالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک ریگدار خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغام
تصویر دغام
گلو درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغام
تصویر یغام
بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغام
تصویر نغام
((نَ))
ذرات گرد و غبار پراکنده در هوا، زشت و ناخوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغام
تصویر یغام
((یَ))
غول بیابانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغام
تصویر لغام
((لُ))
لگام، دهنه اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رغام
تصویر رغام
((رَ))
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته به خاک
فرهنگ فارسی معین