موضعی است به نجد. ابن درید گوید به این معنی با ضم ثاء و عین است اما با سکون عین آبی است از بنی قواله نزدیک سجابۀ نجد در دیار کلاب. و گویند وادیی است نزدیک مکه در دیار بنی سلیم. (مراصد الاطلاع)
موضعی است به نجد. ابن درید گوید به این معنی با ضم ثاء و عین است اما با سکون عین آبی است از بنی قواله نزدیک سجابۀ نجد در دیار کلاب. و گویند وادیی است نزدیک مکه در دیار بنی سلیم. (مراصد الاطلاع)
مغلوب صبر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیطاقت شده ومغلوب گشته در صبر و شکیبایی. (ناظم الاطباء) ، اعتمادکرده شده. صیغۀ اسم مفعول از عول که به معنی اعتماد و تکیه کردن است. (غیاث) (آنندراج)
مغلوب صبر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیطاقت شده ومغلوب گشته در صبر و شکیبایی. (ناظم الاطباء) ، اعتمادکرده شده. صیغۀ اسم مفعول از عول که به معنی اعتماد و تکیه کردن است. (غیاث) (آنندراج)
آهنی که بدان کوه کنند و میتین. ج، معاول. (منتهی الارب). کلنگ آهنی که بدان سنگ را شکافند. (غیاث) (آنندراج). تیشۀ بزرگ که بوسیلۀآن صخره ها را شکافند. (از اقرب الموارد) : با کسی که در همه ابواب بر تو معوّل کند به معول فریب و خداع بنیاد حیات او برکندن... (مرزبان نامه ص 271). و فضۀ فیاض ماءمعین به معوّل معول کاریزکن طلبید. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 205). خصم از قلعۀ پیروزه حصار ار سازد قهر باروفکنت معول و نقاب شود. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 145)
آهنی که بدان کوه کنند و میتین. ج، معاول. (منتهی الارب). کلنگ آهنی که بدان سنگ را شکافند. (غیاث) (آنندراج). تیشۀ بزرگ که بوسیلۀآن صخره ها را شکافند. (از اقرب الموارد) : با کسی که در همه ابواب بر تو مُعَوَّل کند به مِعْوَل فریب و خداع بنیاد حیات او برکندن... (مرزبان نامه ص 271). و فضۀ فیاض ماءمعین به مُعَوَّل مِعْوَل کاریزکن طلبید. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 205). خصم از قلعۀ پیروزه حصار ار سازد قهر باروفکنت معول و نقاب شود. جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 145)
جمع واژۀ وعل. بزهای کوهی، مهتران و شریفان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مردمان محتشم. (مهذب الاسماء). و در حدیث آمده: یظهر النحوت علی الوعول، ای یغلب الضعفاء الاقویاء. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ وعل. بزهای کوهی، مهتران و شریفان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مردمان محتشم. (مهذب الاسماء). و در حدیث آمده: یظهر النحوت علی الوعول، ای یغلب الضعفاء الاقویاء. (منتهی الارب)
یکی از اشتقاقات کلمه فعل است که در علم صرف معیار صرفی صفت مشبهه و صیغۀ مبالغه قرار میگیرد و صفاتی، مانند: صبور، قطور، اکول، شرور بر وزن این کلمه است. (از یادداشت های مؤلف)
یکی از اشتقاقات کلمه فعل است که در علم صرف معیار صرفی صفت مشبهه و صیغۀ مبالغه قرار میگیرد و صفاتی، مانند: صبور، قطور، اکول، شرور بر وزن این کلمه است. (از یادداشت های مؤلف)
از مشتقات کلمه فعل است و در علم صرف معیار صرفی برخی از جمعهای مکسر ومصادر مجرد است، مثلاً کلمات غرور، سرور، نکول، عبورمصدر و بر وزن این معیار است و کلمات امور قبور، ثغور جمع مکسرند. (با استفاده از یادداشتهای مؤلف)
از مشتقات کلمه فعل است و در علم صرف معیار صرفی برخی از جمعهای مکسر ومصادر مجرد است، مثلاً کلمات غرور، سرور، نکول، عبورمصدر و بر وزن این معیار است و کلمات امور قبور، ثغور جمع مکسرند. (با استفاده از یادداشتهای مؤلف)
نعت مؤنث است از ثکل، مانند ثاکل و ثکلی و ثکلانه. زنی که فرزند یا دوستش نایافت یافوت شده باشد، هبول، فلات ثکول، بیابانی که رونده در آن گم گردد و هلاک شود
نعت مؤنث است از ثکل، مانند ثاکل و ثکلی و ثکلانه. زنی که فرزند یا دوستش نایافت یافوت شده باشد، هبول، فلات ثکول، بیابانی که رونده در آن گم گردد و هلاک شود