جدول جو
جدول جو

معنی ثط - جستجوی لغت در جدول جو

ثط
(ثُطط)
جمع واژۀ ثطّ و اثط
لغت نامه دهخدا
ثط
(ثَطط)
مرد کوسه یا کسی که مو در ریش و ابروی او کم باشد: رجل ثطّ الحاجبین، مرد گران شکم که راه رفتن نتواند. ج، اثطاط، ثطّ، ثطان، ثطاط، ثططه
لغت نامه دهخدا
ثط
(تَ)
ثطط. ثطاطت. ثطوطت. کوسه شدن، گران شکم شدن، ریخ زدن
لغت نامه دهخدا
ثط
کم موی کوسه
تصویری از ثط
تصویر ثط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَعْ)
شکافتن زخم را پس روان گشتن چیزی که در آن بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثُ ءَ / ثَ ءْ)
جانوری است کوچک
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
فروهشته و نرم افتادن در زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فایق برآمدن یاران را در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بلندی جستن بر یاران بسخن. (شرح قاموس). رجوع به تاج العروس ج 8 ص 217 و ذیل اقرب الموارد ص 74 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
تثطعم. رجوع به تثطعم شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
شکستن. (شرح قاموس) (منتهی الارب) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَطط)
کوسه. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). کوسج ریش: رجل ٌ اثط، مرد کوسه. لغت عامی است و فصیح آن ثط است. (منتهی الارب) ، مرد دندان زائدیا کج و راست برآورده، که دندانی افزون دارد. (مهذب الاسماء). آنک دندان افزونی دارد در پیش یکدیگر. (تاج المصادر). مؤنث: ثعلاء. ج، ثعل
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ثطّ
لغت نامه دهخدا
این صورت در سه نسخۀ خطی از مهذب الاسماء آمده است و جمع آن را احثاط آورده است و معنی آن را در یک نسخه، پیچیذه که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ دیگر بجیده که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ سوم ئجیده که در شکم گوسفند بود نوشته اند، لکن در هیچ یک ازمجملات و مطولات لغت که در دسترس ما بود یافته نشد
لغت نامه دهخدا
(بَ ثِ)
جمع واژۀ بعثط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به بعثط شود
لغت نامه دهخدا
(بُ ثُ)
بعثوط. ناف وادی و میانۀ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ناف و میانۀ بیابان. (مؤید الفضلاء). و رجوع به بعثوط شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُ ثُ)
ماهر و دانندۀ چیزی. رجوع به ابن بجده شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خانه نشین گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سست و فروهشته گشتن و مسترخی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گول گردیدن
لغت نامه دهخدا
(ثَطْ طا)
زن پست سرین، عنکبوت. تننده. کارتنک، جانوری است کوچک سخت گزنده
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
جمع ثطّ
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ثطط. کوسه گردیدن، گران شکم شدن، ریخ زدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَطْ طَ)
مؤنث ثط: امراءه ثطّه الحاجبین، زن که مو در ابروی او کم باشد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ثطط. کوسه گردیدن، گران شکم شدن
لغت نامه دهخدا
(ثَ طَ)
آسایش در طعام و شراب و خواب، ارزانی. گشایش. فراخی خصب. سعه. رخاء
لغت نامه دهخدا
(ثَ عَ مَ)
چرب زبانی و تفوق در سخن
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آشکار کردن، ظاهر شدن، زکام گرفتن کسی را. مزکوم گردیدن. ثطع (مجهولاً) ، مزکوم شد، حدث کردن
لغت نامه دهخدا
(ثَ طِ طَ / ثِ طَ طَ)
جمع واژۀ ثطّ
لغت نامه دهخدا
(ثَ طَ)
ریش تنک. ریش سبک
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ثطّ. ثطاطت ثطوطت. کوسه شدن، گران شکم گردیدن
لغت نامه دهخدا
(ثَطْ طا)
جمع واژۀ ثطّ، و اثط
لغت نامه دهخدا
(ثُ عی ی)
مزکوم. زکام زده. سرماخورده. چایمان کرده. چاییده
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
زکام. سرماخوردگی. چاییدگی. چایمان
لغت نامه دهخدا
تصویری از تثطیع
تصویر تثطیع
شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثطاء
تصویر ثطاء
تننده جولاهه
فرهنگ لغت هوشیار