فایق برآمدن یاران را در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بلندی جستن بر یاران بسخن. (شرح قاموس). رجوع به تاج العروس ج 8 ص 217 و ذیل اقرب الموارد ص 74 شود
فایق برآمدن یاران را در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بلندی جستن بر یاران بسخن. (شرح قاموس). رجوع به تاج العروس ج 8 ص 217 و ذیل اقرب الموارد ص 74 شود
کوسه. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). کوسج ریش: رجل ٌ اثط، مرد کوسه. لغت عامی است و فصیح آن ثط است. (منتهی الارب) ، مرد دندان زائدیا کج و راست برآورده، که دندانی افزون دارد. (مهذب الاسماء). آنک دندان افزونی دارد در پیش یکدیگر. (تاج المصادر). مؤنث: ثعلاء. ج، ثعل
کوسه. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). کوسج ریش: رجل ٌ اثط، مرد کوسه. لغت عامی است و فصیح آن ثط است. (منتهی الارب) ، مرد دندان زائدیا کج و راست برآورده، که دندانی افزون دارد. (مهذب الاسماء). آنک دندان افزونی دارد در پیش یکدیگر. (تاج المصادر). مؤنث: ثَعْلاء. ج، ثُعل
این صورت در سه نسخۀ خطی از مهذب الاسماء آمده است و جمع آن را احثاط آورده است و معنی آن را در یک نسخه، پیچیذه که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ دیگر بجیده که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ سوم ئجیده که در شکم گوسفند بود نوشته اند، لکن در هیچ یک ازمجملات و مطولات لغت که در دسترس ما بود یافته نشد
این صورت در سه نسخۀ خطی از مهذب الاسماء آمده است و جمع آن را احثاط آورده است و معنی آن را در یک نسخه، پیچیذه که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ دیگر بجیده که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ سوم ئجیده که در شکم گوسفند بود نوشته اند، لکن در هیچ یک ازمجملات و مطولات لغت که در دسترس ما بود یافته نشد