تأنیث ثرّ. زن پرگوی. ج، ثرّات، چشمۀ بسیار آب، ناقه یا گوسپند بسیار شیر، ناقه یا گوسفند فراخ سوراخ پستان. و در معنی چشمۀ بسیارآب وناقه... بکسر ثاء نیز آمده است. ج، ثرور. ثرار تأنیث ثر، چشمۀ بسیارآب، جراحت فراخ بسیارخون
تأنیث ثَرّ. زن پرگوی. ج، ثَرّات، چشمۀ بسیار آب، ناقه یا گوسپند بسیار شیر، ناقه یا گوسفند فراخ سوراخ پستان. و در معنی چشمۀ بسیارآب وناقه... بکسر ثاء نیز آمده است. ج، ثُرور. ثِرار تأنیث ثَر، چشمۀ بسیارآب، جراحت فراخ بسیارخون
نیزه ای که پاره هایش بپرد. (منتهی الارب). صاحب آنندراج از منتهی الارب چنین نقل کرده است: نیزه که پاره هایش وقت شکستن بپرد. (آنندراج). متشظیه. (قاموس). - قناه شثره، به معنی نیزۀ توتو برخاسته شده وقت شکستن است. (شرح قاموس)
نیزه ای که پاره هایش بپرد. (منتهی الارب). صاحب آنندراج از منتهی الارب چنین نقل کرده است: نیزه که پاره هایش وقت شکستن بپرد. (آنندراج). متشظیه. (قاموس). - قناه شثره، به معنی نیزۀ توتو برخاسته شده وقت شکستن است. (شرح قاموس)