- ثرمط
- میش
معنی ثرمط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کفتار از جانوران
آک نهادن، سر کوفت زدن
گل آبکی، خاز نازک (خاز خمیر)
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید
در علم عروض اجتماع خرم و قبض، یعنی «فا» و «نون» فعولن را ساقط کنند که عول باقی بماند و فاع به جایش بگذارند و آن را اثرم گویند