نان در کاسه شکستن. (تاج المصادر بیهقی). اشکنه کردن. ترید کردن نان را، غوطه دادن جامه را در رنگ، شکستن گردن مذبوح پیش از آنکه سرد شود و این در شرع ممنوع است، ذبح کردن ذبیحه را با چیزی کند و اوداج آن پاک بریده نشدن، مجروحی را از معرکه برداشتن که هنوز رمقی در او باقی باشد، ثرد خصیه، مالیدن آن برای خصی کردن
نان در کاسه شکستن. (تاج المصادر بیهقی). اشکنه کردن. ترید کردن نان را، غوطه دادن جامه را در رنگ، شکستن گردن مذبوح پیش از آنکه سرد شود و این در شرع ممنوع است، ذبح کردن ذبیحه را با چیزی کند و اوداج آن پاک بریده نشدن، مجروحی را از معرکه برداشتن که هنوز رمقی در او باقی باشد، ثرد خصیه، مالیدن آن برای خصی کردن
تخت پادشاهی، برای مثال ز زرّ پخته یکی جرد ساختند او را / چو کوه آتش و گوهر بر او به جای شرر (فرخی - ۷۰) هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، ابره، تودره، شاست
تخت پادشاهی، برای مِثال ز زرّ پخته یکی جرد ساختند او را / چو کوهِ آتش و گوهر بر او به جای شرر (فرخی - ۷۰) هوبَره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حُباری، چَرز، جَرز، اُبره، تودَره، شاست
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید