آنکه در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده، ناآگاه، بی خبر، فراموش کار غافل شدن: غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)، بی خبر ماندن، فراموش کردن
آنکه در امری اهمال و غفلت کند، غفلت کننده، ناآگاه، بی خبر، فراموش کار غافل شدن: غفلت کردن، برای مِثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)، بی خبر ماندن، فراموش کردن
آنکه مداومت کند بر طعامی از حبوب. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که شیرندارد جهت خوردن و خوراک وی همیشه حبوب است. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثافله شود
آنکه مداومت کند بر طعامی از حبوب. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که شیرندارد جهت خوردن و خوراک وی همیشه حبوب است. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثافله شود