جدول جو
جدول جو

معنی ثادغ - جستجوی لغت در جدول جو

ثادغ
(دِ)
نعت فاعلی از ثدغ. شکننده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
نعت فاعلی از ثمغ
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ثالع
لغت نامه دهخدا
(دِ)
سحاب ثادق، ابر ریزان، وادی ثادق، وادی سائل. وادی سیلناک
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام وادئی در دیار بنی عقیل و در آنجا آبهائی است. اصمعی گفته است که ثادق وادی بزرگ و پهناوری است که به رمّه منتهی میشود. (مراصد) ، نام اسب منقذبن ظریف
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دیک (خروس) است، جهت آنکه در ثلث آخر شب بسیار فریاد میکند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نعت فاعلی از لدغ به معنی گزیدن. (از منتهی الارب). گزنده، نام مرضی است. (منتخب اللغات). نام دردی است که پوست را میگزد چنانکه مار و کژدم میگزد. (غیاث) :
خشن و لادغ است و اعیائی
خدری و ممدد و حکاک.
فراهی (نصاب الصبیان).
بعض شارحان نصاب نوشته اند که به ذال معجمه و عین مهمله نام دردی است که صاحبش پندارد که کسی از آتش می سوزد. رجوع به لاذع شود
لغت نامه دهخدا
ما بالدار ثاغ و لا راغ، در خانه کسی نیست، در دار دیّاری نیست
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ثدغ رأس، شکستن سر را
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثاده
تصویر ثاده
زن فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لادغ
تصویر لادغ
گزنده گزند رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاد
تصویر ثاد
سرما، خاک نمناک، نم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثدغ
تصویر ثدغ
سر شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاد
تصویر ثاد
نم
فرهنگ فارسی معین