جدول جو
جدول جو

معنی ثاثالس - جستجوی لغت در جدول جو

ثاثالس
(لِ)
یکی از شاگردان بقراط. (الفهرست) (عیون الانباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثَ)
نوعی از شور گیاه
لغت نامه دهخدا
(اَ/اُ)
از یونانی آیتال، یکی از آلات کیمیا که از شیشه یا سفال کنند برهیئت طبقی با سرپوش و دم بطول یک ذراع و عرض یک بدست و برای تصعید جیوه و گوگرد و زرنیخ و جز آن بکار برند
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اثله
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ملطی. نخستین فیلسوف یونان که فحص علل اشیاء در طبیعت کرد و از انتساب آن بغیب چنانکه تا آن روز عادت رفته بود چشم پوشید. او موضوع علل طبیعی اشیاء را مطرح کرده و در جهان و اصل و حقیقت عالم به پژوهش پرداخته است. او زماناً اولین فیلسوف نحلۀ ایونی می باشد. تا این زمان مردم عموماً پاسخ مسائل مربوطبجهان و طبیعت را در کتب و روایات و اساطیر دینی جستجو میکردند، ثالس و دیگر فلاسفۀ نحلۀ ایونی اولین کسانی هستند که برای امور و حوادث طبیعی بعللی طبیعی متوسل شده اند. ثالس از مردم ’ملطیه’ شهری به ایونیا معاصر سولون و کرزوس و کوروش و بعضی گویند وی از مردم فینیقیه بود و بشهر ملطیه تبعید شده است لکن ظاهراً اجداد وی فینیقی بوده اند. گویند او سفری به مصرکرده از پیشوایان دینی آنجا دانش هندسه آموخته است و هم گویند که او کرتی به کلده رفته است ولی این روایت درخور اعتماد نیست. دیوجانس لائرتیوس گوید ثالس پیش از اشتغال به طبیعیات به امور ملکی اشتغال داشت و مردم را از مخالفت با کورش شاهنشاه ایران و اتحاد با کرزوس منع میکرد لیکن این گفته با دو فقرۀ دیگر که هردوتوس آورده موافقت ندارد. هرودوتوس گوید که هنگام جنگ کوروش با کرزوس او در سپاه کوروش بود و برای عبور از رود هالیس گفت تا نهری از وی جدا کردند ورود قابل عبور شد و در جای دیگر گوید که ثالس بمردم ایونی پیش از آنکه تابع ایران شوند سفارش کرد که اتحادیه ای با حکومت مرکزی درتئوس برای مقاومت در برابر ایرانیان تشکیل دهند هر چند گفتۀ هردوتوس در امرجدا کردن نهری از رود هالیس حقیقت ندارد ولی از آن روایت و روایت دوم، خبر مربوط به اقدام ثالس به نفع شاهنشاه ایران تضعیف میشود و تا حدی معلوم میگردد که قدما ثالیس را طرفدار ایرانیان نمیدانستند. دیوگنس روایت کرده است که ثالس گوشه نشین و متبتل بود ولی صحت این گفته مورد تردید است زیرا جنبۀ عملی کارهای او بکلی منافی با این احوال است آنچه قدما در شرح حال این حکیم گفته اند همه با یکدیگر متناقض است، در بعض آن ها ثالس مردی منغمر درعلم و مستغرق مطالعه و تحقیق است در بعض دیگر شخصی ماهر در عمل مینماید که از همه معاصرین خود پیش افتاده و آنان از آراء و راهنمائیهای او مستفید می شوند به هر حال مسلم است که قدما به اهمیت مقام علمی او چنانکه بایست پی نبرده اند ارسطو، ثالس را پس از متألهین اول فیلسوف نامیده است، ثالس نه اول کس است که به فلسفه پرداخته و نه مخترع فلسفه می باشد او اول کسی است از فلاسفه که ما می شناسیم و از احوالش مختصر اطلاعی داریم. ثالس مهندس و منجم و صاحب عقیدۀ خاص در باب تکوین عالم و جویای علل امور آن در طبیعت بود ثالس و پیروان او از نحلۀ ایونی بیش از هر چیز بعالم خارج توجه داشتند و بقول ارسطو ’او چون مشاهده کرد که غذای تمام موجودات مرطوب است و حرارت هم از تری می زاید و رطوبت است که مایۀحیات جانداران می باشد و بذر نباتات و نطفۀ حیوانات تری دارد و آب مبداء طبیعی تمام اجسام مرطوب است’ نتیجه گرفت که اشیاء متکثره همه شی ٔ و طبیعت و آن شی ٔ که مادۀ ابتدائی یا مادهالمواد یا وجود اصیل است آب است خاصه که از تمام چیزها آب است که بطور طبیعی به اشکال متنوع جامد و مایع و بخار درمی آید. ثئوفرسطس گوید که ’ظواهر حسی او را بدین نتیجه رهبری میکرد زیرا هم آنچه گرم است برای حیات نیازمند رطوبت است و هم آنچه میمیرد خشک میشودو تمام بذور مرطوب است و هر غذائی رطوبت دارد’ به هرحال این نظریه که ارتباطبا مقام دینی و مرجع فوق طبیعی ندارد و مأخذ آن عالم طبیعت است موجب شد که دیگر فلاسفۀ عنصر منتشرتر وسبک تر یعنی ’هوا’ یا قوی تر یعنی ’آتش’ را پیش کشیدند و آنها را مایۀ حقیقی موجودات و وجود اصیل دانستند و از منابعی که بدست داریم نمی توان دانست که چگونه اشیاء از آب پدید آمده اند. ثالس خاصیت جاذبۀ بعض اشیاء مانند کهربا و آهن ربا را بدید و دعوی کرد که اشیاء عموماً صاحب نفس می باشند. ارسطو گوید که او عقیده داشت که جهان پر از خدایان است. ظاهراً باید این عقیده را با قول درباره نفس اشیاء نزدیک کرده گفت که او مادۀ ابتدائی را زنده می پنداشته است بطوری که ماده مانند خواء اساطیر قدیم اشیاء را بی مداخلۀ خدا بوجود می آورده است.
درباره اطلاعات ثالس از هندسه، پروکلوس، شارح کتاب تاریخ ریاضیات تألیف اودموس آورده است: ’ثالس آنگاه که بمصر رفت هندسه را باخود بیونان (هلاد) آورد. او خود چند کشف کرد و اعقاب خود را با تحقیقات خویش که گاه جنبۀ عمومی و گاه جنبۀ عملی داشت براه اکتشافات دیگر انداخت’. گویند ثالس اول کس است که گفت در هر مثلث متساوی الساقین دو زاویۀ مقابل بدو ضلع متساوی متساویند (بجای متساوی ثالس اصطلاح قدیم را استعمال کرده میگفت متشابه اند) ’این قضیه که چون دو خط مستقیم یکدیگر را قطع کنند زوایای متقابلۀ برأس متساوی اند چنانکه اودموس گوید اول بار بوسیلۀ ثالس کشف شد. و اوقلیدس برهان علمی آن را آورده است’. ’اودموس این قضیه را که هرگاه دو زاویه و ضلع بینهما از مثلثی مساوی باشد با دو زاویه وضلع بینهما از مثلث دیگر آن دو مثلث متساوی هستند از ثالس داند و گوید که ثالس ناچار آن را برای تعیین مسافت کشتی ها در دریا بکار می برده است...’ از این روایات ظاهر می شود که معلومات ثالس بکلی در اثر تحقیقات علمی نظری برای او حاصل نشده و آنچه قدما باو نسبت میدادند در مورد مسائل عملی بوده است خاصه که پروکلوس در مورد یکی از قضایا گفته است که ثالس آن قضیه را کشف و اوقلیدس آنرا اثبات کرد. دیوجانس لائرتیوس گوید که پامفیلا ثالس را اول کس میداند که مثلث قائم الزاویه را در دائره رسم کرده است و بنابراین ثالس میدانسته است که مجموع زوایای هر مثلث مساوی است با دو زاویۀ قائمه. ولی باید دانست که اولا اثبات قضیۀ اخیر را اودموس به فیثاغورسیان منسوب داشته است. ثانیاً برای اثبات قضیه رسم زاویۀ قائمه در نیم دایره دانستن مجموع زوایای یک مثلث را بطور نظری ضرورت ندارد. فلوطرخس گوید که ثالس ارتفاع اهرام را از سایۀ آنها با مقایسۀ سایۀ یک عصا اندازه گرفت این قول مبنی بر روایتی است که دیوجانس لائرتیوس بصورت ذیل نقل کرده است: هیرونیم از مردم رودس گوید که ثالس اهرام را با ملاحظۀ سایۀ شیئی وقتیکه آن سایه مساوی شی ٔ است اندازه گرفت. در این حال مسئله باین صورت در می آید که وقتی سایۀ یک چیز مساوی آن است در آن وقت این تساوی نسبت بتمام اشیاء صادق می آید و البته در ملاحظۀ این امر هیچ نوع تحقیقات نظری مهم ضرور نیست. درباره اطلاع او از علم نجوم و هیئت گفته اند که ثالس کسوف سال 585 میلادی (28 مه) را در آسیای صغیر از پیش خبر داد ولی بعض محققین در صحت این امر تردید کرده اند زیرا علت حقیقی کسوف تا مدتی پس از ثالس نیز معلوم نبود قدما مخصوصاً کلدانیان که از سالیان دراز متوالیاً کسوف و خسوف را ضبط میکردند شاید به اجمال میدانستند که تقریباً هر هجده سال کسوف و خسوف منظماً وقوع می یابد بدون اینکه علت حقیقی آنرا دریافته باشند اگر پیش گوئی ثالس صحت داشته باشد باید گفت که او معلومات تجربی و عملی را که خارج از زادبوم خود کسب کرده بود در ایونی نشر داده است.
گویندثالس قطر ظاهری خورشید را اندازه گرفت و خورشید را 720 بار بزرگتر از ماه دانست و بتعیین فصول نجومی و اطلاع از انقلابات صیفی و شتوی توفیق یافت سال را به 365 روز بخشید و صورت دب اصغر را او در اول تصویر کردو زمین را مرکز عالم گمان برد لیکن مانند قرصی مسطح که روی آبی شناور باشد.
درباره این معلومات به صعوبت میتوان تحقیقات و ملاحظات نظری او را از اشتغالات عملی تفکیک کرد ولی از مجموع نظریات و اکتشافاتی که به او نسبت داده اند می توان نتیجه گرفت که با ثالس علوم عقلیه آغاز شده است. ثالس و دیگر فلاسفۀ ایونی در حقیقت پیشوایان و بانیان تحقیقات طبیعی و علوم ریاضی در یونان شمرده میشوند و واسطۀ میان یونانیان و ملل متمدن قدیم مشرق می باشند.
نظریۀ او نسبت به بقای نفس و صحت انتساب حکم و امثالی که از او دانسته اند محل تردید می باشد تألیفاتی در علم نجوم و طبیعیات به او منسوب داشته اند ولی صحت نسبت آنها به او معلوم نیست بلکه محتمل است که او هیچ ننوشته باشد
لغت نامه دهخدا
حیلی مغالط، موسوم به مارس و ملقب به ثاسلس یکی از اطباء یونانی و از اصحاب حیل. او عقیده داشت که طب نه بر تجربه است و نه بر قیاس بلکه بر حیله است. و افلاطون کتب وی و شاگردان او را بسوخت
فرزند ابقراط طبیب یونانی
یکی از شاگردان برمانیدس طبیب یونانی است
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
کوههائی در حجر دیار ثمود که بیننده از دور آنها را یک پاره بیند وچون نزدیک شود متفرق و جدا یابد. (مراصد الأطلاع)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
اصل شدن
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
جد والد احمد بن عبدالعزیز بن احمد محدث بغدادی. او راست جزئی در حدیث
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
جمع واژۀ املیس است بطریق شاذ. (قطر المحیط) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است. در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و در مجاری آب بسیار است. گرم در اول و خشک در دوم. گویند دارویی مانند آن در علاج درد سینه و ربو و سعال و تنگی نفس و گشودن سده ها یافت نشود و حکه و جرب و امراضی را که از صفرا باشد سود دهد و سنگ مثانه را می شکند و مدر و گشایندۀ بادهاست. شربت آن تا 5 درم است و آب آن اگر در برج حمل گرفته شده و با روغن زیتون آمیخته شود جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 249). و در تحفۀ حکیم مؤمن آرد: غالیسس به لغت یونانی به معنی منتن الرائحه است و غالوسیس نیز آمده و در طبرستان پلهیم نامند و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبویی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را با آن رنگین میسازند و بیخ او سفید و با تجویف، در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفۀ کهنه و بهق و ضیق النفس و ربو و درد سینه بی عدیل و چیزی دیگر قایم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد ومفتت حصاه و مدرّ بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مفردات ابن البیطار آرد: غالسیفس، عامتنا بالاندلس تسمیه بالحملج و اهل مصر تسمیه بالمنتنه و هو کثیر بالبساتین ینبت نفسه من غیر ان یزرع یشبه نباته نبات القریص الا انه املس لا یلذع التبه. دیسقوریدوس فی الرابعه هو نبات یشبه افالیقی و هو الابخره فی جمیعالاشیاء الا ان ورقه اشد ملاسه من ورق افالیقی و اذا فرک ورقه فاحت منه رائحه منتنه جداً و له زهر دقاق لونه الی الفرفیریه و ینبت فی السیاجات و فی الطرق و الخربات و قوه الورق و القضبان محلله للجسا، و الاورام السرطانیه و الخنازیر و الاورام التی یقال لها قوحثلاو الاورام العارضه فی اصول الاذان فینبغی اذ احتیج الی ضماد و دق هذا النبات او قضبانه ان یدق الورق والقضبان و نحیط المستعمل منها بالخل و یعمل منها ضماد وتضمد به هذه الاورام و هو فاتر مرتین فی النهار و قدینتفع بطبیخ الورق والقضبان فی هذه الاورام التی ینتفع بالضماد فیها اذا حب علیها و الورق و القضبان اذاتضمد به مع الملح کانا صالحین للقروح الخبیثه و الاکله. الشریف قوته حارهٌ یابسه فی الثالثه اذا اکل ورقه رعیاً نفع من السعال المزمن و النهش و التضایق و لایوجد دواء یعدله فی ذلک. (مفردات ابن بیطار ص 146)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ژاک دو. رجل سیاسی فرانسه، متولد در ’گرناد’ (گارون علیا) (1758- 1805) یکی از ناطقین حزب سلطنت طلب در ’مجلس مؤسسان’. وی پس از ’دهم اوت’ هجرت گزید
لغت نامه دهخدا
پابلو، موسیقیدان اسپانیائی متولد در ’واندرل’ (کاتالونی کتلونیه) به سال 1876، شهرت او در نواختن ’ویولونسل’ زبانزد است
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ناحیۀ ’لو’ بخش کاهر در ساحل مصب ’لو’، سکنه 400 تن (تجمع 290 تن)
لغت نامه دهخدا
جزر بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابن لجیم. پدر حیّی است و از آن حی ّ است خوله حنفیّه بنت جعفر مادر محمّد بن علی بن ابیطالب
لغت نامه دهخدا
گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالس
تصویر امالس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثاله
تصویر اثاله
در شرف با اصل بودن
فرهنگ لغت هوشیار