جدول جو
جدول جو

معنی ثاءه - جستجوی لغت در جدول جو

ثاءه
(ءَ)
نام محلی است در شعر، نام موضعی است ببلاد هذیل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جَ)
یکی از وادیهای قبلیه نواحی مکه. (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(زَ لَ قَ)
از ’ک ث ء’، دراز شدن و بسیار گردیدن ریش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(رَمْءْ)
انبوه شدن و بسیار گردیدن موی و جز آن و بر هم نشستن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
فرونشاندن آتش را، خواندن تکه را، دفع کردن از کسی. بازداشتن کسی را از کسی، دور کردن از جای. بدورداشتن، فروخوردن غضب، سخن ثاناک گفتن، سیراب کردن شتران، تشنه کردن شتران. (از اضداد است) ، سیراب شدن شتران، تشنه شدن آنها
لغت نامه دهخدا
نام حرف ’ث’، کثیر از هر چیزی، آنکه زندگانی کند از هر چیز، و تصغیر آن ثییّه است
لغت نامه دهخدا
(اُ سِ)
از آبهای بنی عبس است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ءَ)
آب. (از منتهی الارب). مؤنث ماء. (منتهی الارب، ذیل ماء). رجوع به ماء شود
لغت نامه دهخدا
(ءَ)
امراءه ماءه، زن سخن چین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ ءَ)
از ’م ٔی’، صد و اصل آن ’مأی ً’ (م ئن ) است و ’هاء’ عوض از ’یاء’ می باشد و آن اسمی است که به صورت وصف استعمال شود و گویند مررت برجل ماءه ابله. ج، مئات، مئون، مئون، مأی (م ئن ) . (منتهی الارب). و رجوع به دو مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(ءَ)
رجوع به صاء شود
لغت نامه دهخدا
(ثابْ بَ)
زن جوان
لغت نامه دهخدا
(ثارْ رَ)
زن بسیارگوی
لغت نامه دهخدا
(بَ ءَ)
زمین نرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به بثاء شود
لغت نامه دهخدا
(ءَ)
نام کوهی فاصل میان نخلۀ شامیه و نخلۀ یمانیه از نواحی مکه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ثُ ءَ / ثَ ءْ)
جانوری است کوچک
لغت نامه دهخدا
(ثُدْ دا ءَ)
واحد ثدّاء
لغت نامه دهخدا
(ثُفْ فا ءَ)
یکی ثفّاء
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ سُ)
یک مرتبه انداختن قی، روان شدن، چنانکه آب: ثاع الماء، روان شد آب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
میش کلان سال، گوسفند لاغر، اندک باقی مانده از بسیار، ثایه. و نیز رجوع به ثایه شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شوغای گوسفند. آغل گوسپندان و شتران در صحرا یا نزدیک خانه، سنگ توده ای است پست بقدر مرد نشسته که در صحرا سازند برای نشان، ثاوه
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وثاء شود
لغت نامه دهخدا
(رَ ءَ)
بیماریی که در دوش شتر عارض شود و باعث لنگی آن گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سی / یَ فُ)
تیر زدن. (منتهی الارب). انداختن تیر و مثل آن
لغت نامه دهخدا
(هََ ءَ)
گروه بلندآواز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثاده
تصویر ثاده
زن فربه
فرهنگ لغت هوشیار