جدول جو
جدول جو

معنی تیهان - جستجوی لغت در جدول جو

تیهان
شرابی محلل که بدان مداوا کنند، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تیهان
(تَ)
گمراه و سرگردان. نعت است از تیهان وتیه. (منتهی الارب). گمراه و سرگردان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تیهان
(تَ)
گمراه گردیدن و رفتن به هر جای سرگردان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حیران شدن. (تاج المصادر بیهقی). تیه. تیه. (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تیهان
(تَ / تَیْ یِ)
متکبر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). لاف زننده و تکبرنماینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تیهان
(تَیْ یِ)
نام پدر ابوالهیثم ملک صحابی انصاری است. (منتهی الارب). صحابی انصاری به افرادی اطلاق می شود که از اهل مدینه و از قبایل اوس و خزرج بودند و زمانی که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت کرد، در کنار وی قرار گرفتند. این افراد نه تنها در جنگ ها بلکه در گسترش و ترویج آموزه های دین اسلام در مدینه و سایر مناطق نقش داشتند. وفاداری و فداکاری آنها در تاریخ اسلام به عنوان نمونه هایی از ایثار و ایمان قوی یاد شده است.
لغت نامه دهخدا
تیهان
گمراه گردیدن، سرگردان متکبر، لاف زننده
تصویری از تیهان
تصویر تیهان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیران
تصویر تیران
(پسرانه)
نام چند تن از پادشاهان سلسله اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویهان
تصویر ویهان
(پسرانه)
نام یکی از سرداران دیلمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیهان
تصویر گیهان
(دخترانه)
کیهان، جهان، دنیا، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
(پسرانه)
جهان، دنیا، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیتان
تصویر تیتان
بزرگ ترین قمر سیارۀ زحل
تیتانیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
جهان، روزگار، دنیا، عالم، در علم نجوم مجموع سیارات منظومۀ شمسی، در علم نجوم فضایی که ستارگان در آن واقع شده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیهان
تصویر گیهان
جهان، دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(تَیْ یَ / یِ)
آنکه پیش آید بکاری که نباید، آنکه خود را در بلا افکند، اسپی که از نشاط خمان و چمان رود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام دو ستاره است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
رجل تیعان، مرد شتابنده بسوی بدی و یا بسوی هر چیز که باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به تیع شود
تاع تیعاً و تیعاً و تیعاناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تیع شود
لغت نامه دهخدا
قریه ای است به چهارفرسنگی میانۀ جنوب و مشرق شیراز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز که 391 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه شهرستان ملایر واقع در 21 هزارگزی جنوب ملایر و 9 هزارگزی جنوب راه شوسۀ ملایر به اراک، جلگه، معتدل مالاریائی، دارای 413تن سکنه، آب آن از رودخانه محصول آنجا غلات و صیفی، شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی قالی باقی است و راه فرعی به شوسه دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سست کردن، (از ’وه ن’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ارض تیهاء، زمینی که در آن مردم گم شوند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیابان که مردم در آن حیران و سرگردان شوند و راه گم کنند و هلاک شوند. (آنندراج). رجوع به تیه شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کرون است که در بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع است و 6100 تن سکنه ومعدن قلع دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان بربرود است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 343 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از بخش راور شهرستان کرمان است که 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ تاج، یقال:العمائم تیجان العرب، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، رجوع به الجماهر بیرونی ص 69 شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ماروسک است که در بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع است و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَحْ حُ)
مردن: تاز تیزاناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
صبری، دبیر هندسۀ وضعی در مهندسخانه. او راست: البراعه المشرقیه فی علم الهندسه الوضعیه، چ مصر (1300 هجری قمری). بلوغ الاّمال فی المنتخبات الکثیرهالاستعمال، چ سنگی مصر (1299 هجری قمری). (معجم المطبوعات ستون 1177)
لغت نامه دهخدا
ریسمان و نوار ابریشمی، (از دزی ج 1 ص 156)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یَ)
از ’ ت ٔق’، مرد شدیدالوثب، در اصل تیوقان. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). مرد شدیدالوثب، یعنی مردی که به زودی از جا دررود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در حال تیزیدن، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیهان
تصویر گیهان
دنیا و روزگار و جهان، عالم، گیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
جهان، عالم، روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهان
تصویر ایهان
سست کردن بی ارزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیجان
تصویر تیجان
از ریشه پهلوی، جمع باج، تاج ها افسرها جمع تاج. افسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیجان
تصویر تیجان
جمع تاج، افسرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
((کَ یا کِ))
جهان، روزگار، دنیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیهان
تصویر کیهان
فضا
فرهنگ واژه فارسی سره