جدول جو
جدول جو

معنی تیناک - جستجوی لغت در جدول جو

تیناک
تلفظ دیگر آن تونک است و گیاهی است که در ییلاقات روید و دانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تینا
تصویر تینا
(دخترانه)
سفال، گل، هم ریشه با طین عربی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیناک
تصویر سیناک
(پسرانه)
نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیناب
تصویر تیناب
(دخترانه)
آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا
فرهنگ نامهای ایرانی
(رِ)
برجستگی کوچک چسبناکی است که روی دندانۀ قدامی کلالۀ گیاههای آنتوموفیل قرار دارد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 491 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بدبو و متعفن. (ناظم الاطباء) : بخراء، تفناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
پوبلیوس هلویوس. امپراطور روم. مولد وی ویلامارتیس (لیگوری) در 126 و وفات در 193م. وی نخست معلم کتّاب بود و سپس در شمار لشکریان درآمد و در جنگ با اشکانیان (پارت ها) مشهور شد و در دورۀ مارک اورل و کمد بمقامات بزرگ رسید و پس از قتل کمد بی خواست او وی را به جانشینی کمد انتخاب کردند (193 میلادی) و هشتاد وهفت روز امپراطوری راند و در همین مدت کوتاه به اصلاحاتی پرداخت لیکن چون پرتورین هااز او راضی نبودند در همین سال (193 میلادی) کشته شد
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یا)
اسم اشاره و مصغر تاک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
عشق بازی و ناز و کرشمه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرضه است بر دریای شام، (منتهی الارب)، طورتینا یا طورتینا به مد و قصر، همان طورسینا است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند گل را گویند و به عربی طین خوانند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، هزوارش تینا، پهلوی گیل، گل (خاک)، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
یهود ’؟’ را گویند چه تیداکی یهودی باشد، (برهان) (آنندراج)، یهود، (ناظم الاطباء)، در برهان گفته به معنی یهود است ... در فرهنگها ندیدم، (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یا نِ کَ)
اسم اشاره و مصغر تانک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جائی که تولید تب کند. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء). تبناک. جایی که مورث تب شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ریگزار تعناک، صحیفۀ یوشع12:21و 21:25. یکی از شهرهای منسی است که اصلاً مال یساکار بود و پس از آن به منسی و بعد از آن به لاوبان انتقال یافت و صحیفۀ یوشع 17:11 سفر داوران 1:27 و در ضمن مکانهایی بود که معاش سلیمان ملک از آنها مهیا شود و دور نیست که همان عاتیر باشد اول تواریخ ایام 6:70. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تب دار. آنکه تب داشته باشد، جایی که از آن تب خیزد: بلد سنخ، شهر تب ناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کسی که در وقت تکلم بیشتر حرف ’ت’ را تکلم کند، (ناظم الاطباء)، گوینده ای که در سخن گفتن ’تا’ بسیار آرد: تمتمه، سخن ’تاناک’ یا ’میم ناک’ گفتن، (منتهی الارب)، تمتام، گویندۀ سخن ’تاناک’، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سرشیو است که در بخش ریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
موضعی به فاصله ده فرسخ از مصر، (غیاث اللغات)، بندری و فضائی است در ساحل شام، نزدیک مصیصه که کشتی ها از آنجا با چوب مجهز شده و پر گشته بطرف مصر می آیند، (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)، قریه ای از قرای انطاکیه، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
آنچه در خواب دیده میشود و به عربی رؤیا خوانند، (برهان)، رؤیا و آنچه در خواب بینند، (ناظم الاطباء)، به معنی خواب که به عربی آن را رؤیا گویند، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است، (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، مشفق و مهربان و دستگیر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تینا
تصویر تینا
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایناک
تصویر ایناک
ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
فرهنگ لغت هوشیار
تنها، به تنهایی
فرهنگ گویش مازندرانی
چینه دان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اوزرود پایین نور
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله تازه به دنیا آمده
فرهنگ گویش مازندرانی
تحریک، خارش بدن، وسوسه، درد مفاصل
فرهنگ گویش مازندرانی
توتک
فرهنگ گویش مازندرانی
گلخن حمام، تون حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
شناگر
دیکشنری اردو به فارسی