جدول جو
جدول جو

معنی تیمکی - جستجوی لغت در جدول جو

تیمکی(مَ)
منسوب است به تیمک که خانی است در صف کرابیسین در سمرقند. (سمعانی). رجوع به تیمک و لباب الانساب ابن اثیر ج 1 ص 89 و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تیمکی(مَ)
محمد بن ابراهیم بن مردویه بن الحسین الکرابیسی التیمکی. مکنی به ابوعبدالرحمن منسوب است به سرایی درسمرقند در راستۀ الکرابیسین که از یعقوب بن اللؤلؤی و محمد بن یوسف الکریمی و الباغندی محمد بن سلیمان و غیرهم روایت دارد و در ربیع الاول سال 321 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
به لغت مردم خراسان سرایی است که بازرگانان در آن سکونت کنند (برای داد و ستد) و کاف آخر جهت تصغیر است به معنی سرایک (تیمچه). (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تر شدن بخوی و عرق، خاریدن اسب چشم خود را به زانو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
گروهی، باندی، دسته جمعی
متضاد: انفرادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد