جدول جو
جدول جو

معنی تیلاغ - جستجوی لغت در جدول جو

تیلاغ
چنگک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیلا
تصویر تیلا
رسن، چرخ رسن تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
آب آشامانیدن سگ در ظرف و درآمدن سر او در آن، آب خورانیدن سگ را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ریسمان و نوار ابریشمی، (از دزی ج 1 ص 156)
لغت نامه دهخدا
ابزاری که کتاب را برای بهم پیوستن و دوختن و صحافی کردن بر آن قرار دهند، (از دزی ج 1 ص 156)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نوعی شتر. (یادداشت مؤلف) ، دیلاق. (در تداول عامه) بالای بلند و نامطبوع. بالای بسیار بلند و سخت بلند و لاغر. بمزاح و تحقیر قدبلند. قدبلند نامطبوع. شیظم. سخت دراز. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیلاق شود
لغت نامه دهخدا
میلغ، میلغه، رجوع به میلغ شود
لغت نامه دهخدا
چنبر رسن تابی را گویند، (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی)، چنبر رسن، (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جعل منقش پرخط و خال. (برهان) (از ناظم الاطباء). ظاهراً محرف رتیلا. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
کاسۀ گدایان. (ناظم الاطباء). کاسۀ گدایان که یلاق نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 444)
لغت نامه دهخدا
(مِ گُ تَ)
از نکوهش باک نداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). باک نداشتن مردم از نکوهش. (منتهی الارب). از سرزنش و مذمت و عار باک نداشتن. بی عاری. لاابالی گری
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
پر خط و خال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
چرخ رسن تابی
فرهنگ فارسی معین
او یار سلام، نوعی علف هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگک چوبی برای چیدن انار و یا به زیرآوردن شاخه ها
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگک، چوبی بلند که نوک آن مانند عدد هشت است و برای چیدن
فرهنگ گویش مازندرانی