جدول جو
جدول جو

معنی تیزگوئیه - جستجوی لغت در جدول جو

تیزگوئیه
(ئی یِ)
دهی از دهستان بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است که 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بی باکی و گستاخی در گفتار، جسارت و دلیری در گفتن مطلبی، لاف زنی:
خاموش دلا ز تیزگوئی
می خور جگری به تازه روئی،
نظامی،
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تِ ئی یِ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان در بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 27هزارگزی جنوب ساردوئیه و 12هزارگزی راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تیزگفتار، که سخن تند گوید، درشت سخن:
ز جنگ آوران تیزگویا مباد
چو باشد دهد بی گمان سر بباد،
فردوسی،
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا