بی باکی و گستاخی در گفتار، جسارت و دلیری در گفتن مطلبی، لاف زنی: خاموش دلا ز تیزگوئی می خور جگری به تازه روئی، نظامی، رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
بی باکی و گستاخی در گفتار، جسارت و دلیری در گفتن مطلبی، لاف زنی: خاموش دلا ز تیزگوئی می خور جگری به تازه روئی، نظامی، رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان در بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 27هزارگزی جنوب ساردوئیه و 12هزارگزی راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان در بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 27هزارگزی جنوب ساردوئیه و 12هزارگزی راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود