جدول جو
جدول جو

معنی تیرول - جستجوی لغت در جدول جو

تیرول(رُ)
سرزمینی است کوهستانی که میان سویس و ایتالیا و اتریش تقسیم شده است. تیرول ایتالیا از آدیژ علیا و ترانتن تشکیل یافته است. که زبان مردم آدیژ علیا آلمانی و ترانتن ایتالیائی است. تیرول اتریش که مساحت آن 12648 کیلومترمربع و مرکز آن انسبروک است در حدود 427500 تن سکنه دارد و از مراکز جلب سیاحان است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع
فرهنگ فارسی عمید
تیمل یا اسیدتیمیک که بصورت بلورهای درشت بیرنگ با بوی مخصوص است، نقطۀ ذوب آن 50 تا 51 درجه و نقطۀ جوش آن 232 درجه است، در آب بسیار کم محلول است، رجوع به کتاب کارآموزی داروسازی جنیدی ص 159 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
شلوار پوشیدن. (زوزنی). ازار پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سراویل پوشیدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). سروال پوشیدن. (از المنجد). و رجوع به سروال و شلوار و سراویل شود
لغت نامه دهخدا
شاعر یونانی که در حدود سال 50 تا 18 قبل از میلاد می زیست، مرثیه های زیبا و لطیفی از وی باقی مانده است، (از لاروس)، رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 154 و قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
یکی از کنت نشین های ایرلند شمالی (اولستر) است که 132000 تن سکنه دارد و مرکز آن اوماگ است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان شهسواراست که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جاگیر مدد معاش و این لفظ ترکی است، و درمدار تیول، (غیاث اللغات) (آنندراج)، تملک و تصرف ملک و عقار و زمین داری، (ناظم الاطباء)، واگذار کردن دولت خالصه ای از خالصه ها یا مالیات قریه ای را به یکی از نوکران خود در ازاء مواجب او در تمام عمر، با بودن و دادن صرف میشود، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسرول
تصویر تسرول
ازارپوشی شلوار پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ یُ))
واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
فرهنگ فارسی معین
ضیاع، ملک اربابی، اقطاع، قلمرو فرمانروایی، حیطه نفوذ
فرهنگ واژه مترادف متضاد